از موسیقی فیلمهای ماندگار علیقلی در این دسته باید به نمونه عالی مدرسه موشها به کارگردانی محمدعلی طالبی و مرضیه برومند در سال ۱۳۶۴ اشاره کرد. با اینکه این فیلم بطور کامل موزیکال نبود. اما، ترانهها جلوه و جذابیت خاصی به آن میداد. البته این خود به عنوان آغاز یک راه برای جذب مخاطب بود. مردم علاقهمند به شنیدن ترانههای شاد و موسیقی ریتمیک و ساده بودند و علیقلی به خوبی از پس این کار برآمده بود. شایان توجه است که ترانههای فیلم هیچ کدام نتوانستند شهرت و محبوبیت ترانه تیتراژ سریال تلویزیونی را تکرار کنند، اما در یک ساختار کلی مناسب کلیت فیلم بود.
از دیگر کارهای ماندگار علیقلی و سینمای موزیکال کودک فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله به کارگردانی ایرج طهماسب محصول ۱۳۷۳ است. ریتم و ملودیهای به یادماندنی و متنهای ساده و مرتبط با موضوع فیلم همه و همه کمک کردند تا ترانهها و تصنیفهای کلاه قرمزی و پسرخاله جذاب و به یادماندنی شده و شرایط را برای ساخت قسمتهای بعد و تداوم برنامه تلویزیونی این دو شخصیت فراهم کنند. محمدرضا علیقلی به این ترتیب یک موفقیت دیگر در سینمای موزیکال کودک و نوجوان را هم به نام خودش ثبت کرد.
در این ژانر آهنگسازان دیگری هم در طول این سالها آثار ماندگاری را در سینما خلق کردند که شنیدن این موسیقیها هنوز طراوت و جذابیت خاص خود را دارا میباشد.
فیلمهایی نظیر گربه آوازهخوان تولید ۱۳۶۹ به کارگردان کامپوزیا پرتوی با آهنگسازی فریبرز لاچینی، خواهران غریب به کارگردانی کیومرث پوراحمد تولید ۱۳۷۴ موسیقی مشترکاً ناصر چشم آذر و سعید کاشانی به خوانندگی مرحوم خسرو شکیبایی (مادر من مادر من /تو یاری و یاور من- مادر چه مهربونه/قدر منو میدونه و….) کلاه قرمزی و سروناز محصول ۱۳۸۱ به کارگردانی ایرج طهماسب و همکاری دوباره با محمدرضا علیقلی که همگی آثار قابل توجهی را در زمینه موسیقی فیلم کودکان و ترانههای شاد برای نسلهای پیشین به یادگار گذارده است.
بدلیل ساختارهای ساده و سینمای بیآلایش آن دوران، عدم ورود بخشهای خصوصی، گسترده نبودن رسانهها نظام ستارهسازی در سینما و موسیقی در این دوره هنوز با تعاریف امروزه شکل نگرفته بود.
• فیلمهای اکشن و سینمای دفاع مقدس
با آغار جنگ تحمیلی سینمای ایران متأثر از این رویداد تاریخی آثار زیادی را در این ژانر تولید کرد که موسیقی فیلمهای جذابی هم تولید شد. اما، به جز موارد معدودی همچون فیلم افق به کارگردانی رسول ملاقلیپور تولید سال ۱۳۶۷ که در تیتراژ پایانی محمدرضا علیقلی از تلفیق خواننده سولو (غلامرضا کویتیپور) و گروه کر و شعری از مولوی بهره جسته بود (بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید ….) در دیگر موارد موسیقیها بدون حضور ترانه و یا خواننده ساخته میشد. نوعاً میتوان گفت که این ژانر بدلیل نوع ساختار خاصش در عمل نیازمند ترانه و خواننده نبود.
۱ نظر