این موضوع در شکل ۱۴ نشان داده شده است، که شش هارمونیکِ اولِ یک نت C را فهرست می کند. نسبت تشکیل شده توسط هارمونیک های پیاپی و فواصل موسیقایی متناظر در ستون بعدی ظاهر شده است. اگر دوره ی تناوب مؤلفه ی اصلی یک واحد زمانی باشد، آنگاه زمان اشغال شده توسط هر یک از هارمونیک ها به صورت گرافیکی نشان داده شده است. سرانجام، نسبت ها بر حسبِ نت نویسی موسیقایی (ریتمی) بیان شده است.
اینْ خودْ مقایسه ای را بین نغمات فرعی هارمونیکی اصوات موسیقایی و رابطه ی ساده-صحیح موجود در الگوهای ریتمی خاص سبب می شود. برای مثال، پنجم درست با نسبت فرکانسیِ ۳:۲ نشان داده می شود، از این رو قابل قیاس با یک جفتْ ضربان ریتمی با دوره ی تناوبی با نسبت ۳:۲ است. این همان چندریتمی سه-به-دو مطابق شکل ۱۰ (الف) است. چندریتمی در شکل ۱۰ (ب) در نسبت ۴:۳ و از این رو مطابق با یک چهارم درست است. به طور مشابه، سوم های بزرگ و کوچک مطابق چندریتمی های ۵:۴ و ۶:۵ است. ۵:۳ (ششم بزرگ) و ۸:۵ (ششم کوچک) نشان داده نشده اند.
با استفاده از این نوع استدلال، جِی (نک. اینجا) بیان می کند که هارمونی و ریتم ابعاد مختلف از پدیده ای مشابه هستند که در سرعت های کاملاً متفاوت اتفاق می-افتند. اگر یک هارمونی چندین اکتاو پایین آورده شود، زیرایی ها تبدیل به پالس می شوند و فواصلِ هارمونیکیِ ملایم تر تبدیل به ریتم های منظماً تکرارشونده می شوند.
ملایمت بیشتر، ریتم ساده تر را نتیجه می دهد. از طرف دیگر، ریتم با بالابردن آن به اندازه ی پنج تا دَه اکتاوْ به هارمونی تبدیل می شود. بنابراین هارمونیْ ریتمِ سریع است؛ ریتمْ هارمونیِ آهسته است.
اِشتُکْهاوزِن دیدگاهی مشابه در «… چگونه زمان می گذرد…» دارد که در آن استدلال می کند زیرایی و ریتم می توانند به صورت پدیده ای مشابه تنها با اختلاف در مقیاس زمانی قلمداد شوند (Stockhausen 1959).
اِشتُکْهاوزِن تلاش های بسیاری برای ایجاد مقیاسی از دیرش ها برای انعکاس دوازه نتِ گام کروماتیک کرد. این مقیاس شاملِ:
۱- مجموعه ای از کشش های زمانی که مضربی از یک واحد زمانی هستند: T, T2, …, T12
۲- تقسیم یک واحد زمانیِ T به دوازده بخشِ
۳- تقسیم زمان به دوازده کشش زمانی که به صورت لگاریتمی در بازه ی T و ۲T از هم فاصله دارند: است.
ایجاد مقیاسی از دیرش ها که هر دو حس منطقی و ادراکی را برانگیزد آسان نیست. ایده ی یک رابطه ی اساسی بین هارمونی و ریتم اغواکننده است و ارتباط های منطقی شفاف هستند. متأسفانه، دستگاه ادراکیِ ما در سرعت-های بسیار آهسته (ریتمی) و بسیار سریع (نوسانی) کاملاً متفاوت عمل می کند.
۱.۱۰. نت نویسی رقص
نت نویسی لِیبا به همان اندازه در خدمت هنر رقص است که نت نویسی موسیقی در خدمت هنر موسیقی. اَنْ هاچینْسُن (Hutchinson 1970).
موسیقی تنها یک فعالیت ریتمی انسان است، و طیف گسترده ای از نت نویسی ها و قراردادهایِ توصیف کننده ی رقص، تردستی، تقلید، ورزش (از قبیل ژیمناستیک، اِسکِیت روی یخ، و کاراته)، و حرکت های فیزیکی (مانند ورزش درمانی و زبان بدن) وجود دارد.
۱ نظر