از طرفی حافظهی موسیقایی انسان نیز محدودیتهایی دارد، بنابراین اگر آهنگسازی مایل باشد شنوندهاش را پس از طی مدت زمانی به آهنگهای پیشین بازگرداند یا به اصطلاح خاطرهای صوتی را در ذهن او زنده کند، ناچار باید به همان بخش آهنگ یا تغییریافتهای از آن که همچنان تداعیگر خاطره باشد، دست یازد، از اینرو تکرارهای فرمی را میتوان به مثابه حضور نوعی حافظه در یک قطعه گرفت.
اگر از منظر این نوع حافظهی فرمی به رفتار سرمشقهای آهنگسازی موسیقی ایرانی بنگریم روشن میشود که اغلب اوقات چنین تداعیهایی در آنها به روشنی دیده نمیشود. همنشینی پیاپی بند و برگردان در فرم -که قبلا هم به آن اشاره شد- در اندک مواردی ممکن است چنین نقشی بیابد و از طریق تکرار تمام یا بخشی از بند در قسمتهای دیگرِ آهنگ، تصویری کم رنگ از بازگشت به یک تم اولیه را در ذهن مجسم میکند.
اگر سرمشق قطعات پیشساختهی موسیقی دستگاهی را دوباره از نظر بگذرانیم یا نمونههای واقعی آنها را مرور کنیم، (هر چند برای اظهار نظر قطعی در چنین موردی باید منتظر تجزیه و تحلیلهای دامنهدار دستکم بخش قابل توجهی از قطعات برجامانده باشیم)، به شکلی مقدماتی میتوان اظهار نظر کرد که حتا سرمشقی مثل چهارمضراب که به طور موکد حضور یک نقشمایهی تکرار شونده به نام پایه در آن مورد پذیرش است، کمتر چنین معنایی از حافظهداریِ فرم را به ذهن متبادر میکند. طبیعی است که در سرمشقهایی مانند پیشدرآمد یا مقدمه، رد همین مقدار تکرار فرمی هم دیده نمیشود مگر در ارتباط با گونهای بازگشت به مقام اصلی که لزوما با تکرار ملودیک همراه نیست (اسعدی ۱۳۸۵: ۱۵۰).
همین عدم بازگشتهای فرمی است که پیشروندگی خطی قطعهی آهنگسازی شده را میسازد و باعث میشود قطعه به شکل یک روایت موسیقاییِ از لحاظ هندسی کاملا یکنوا پیش برود؛ به صورت نقشمایهای بعد از نقشمایهی دیگر (و حداکثر با مشابهت حاصل از دگرهسازی). رد پای این روند بسط و دگرگونی را ممکن است در فرم آواز نیز پیدا کنیم جایی که جملات یکی پس از دیگری و با تمایل بسیار کمی به بازگشت به عین بخشهای کلانتر از جمله (و نه گسترش افزایشی براساس همبندی نقشمایههای تکثیرپذیر) اگرچه در آنجا دگرههایی از نقشمایههای فرودی و بعضی عناصر دیگر ممکن است تکرار شوند (۳).
پی نوشت
۳- در گذشتهی نظری موسیقی ما، سرمشقهایی وجود داشتهاند که از لحاظ ساختاری بسیار پیچیدهتر از تصویری که در بالا ترسیم شد، بودهاند، اما امروز جز ردپای محوی از آنها در بعضی قطعات چیزی باقی نمانده است. بهعلاوه، آموزش رسمی موسیقی ایرانی هم در این مورد خاموش است و دربارهی نظام هندسی موسیقی مطلب زیادی ارائه نمیکند. نباید فراموش کرد که برخی از آن گونههای فرمی در فرهنگهای همسایه هنوز زنده و زایا هستند (برای مطالعهی بیشتر رک. (فاطمی ۱۳۸۷))
۱ نظر