در اروپای قرون وسطا، سازها اهمیت کمتری داشتند. بررسی علمی سازها یا سازشناسی تا دورهی رنسانس مورد غفلت واقع شد. در نتیجه اطلاعات کمی در بارهی سازهای دورههای پیشین باقی مانده است، اگر چه آنها در گراورها، مینیاتورها و نقاشیهای آبرنگ به تصویر کشیده شده و گزارشهایی توسط شاعران قرون وسطا، فیلسوفان و متفکران وجود دارد.
در قرن دهم، اودو، راهب بزرگ شهیر و ثروتمند فرانسوی کلیسای کلونی، بررسی کوتاهی را در مورد ساختار هاردیگردی انجام داد و در قرن سیزدهم، هیرونیموس، راهب باواریایی در پاریس، فرانسه، در مقالهی موسیقیاش، راجع به میزان سازی ویولن قرون وسطا، مطلب نوشت.
صد سال بعد در حدود سال ۱۳۲۵، ژان دو موریس نه تنها به شرح تعدادی چند از سازها پرداخت بلکه برای اولین بار در تاریخ موسیقی اروپا دست به خلق نظامی برای طبقهبندی زد. این استاد در سوربن پاریس (در دانشگاه سوربن فرانسه) سازهای دوران خود را در سه گروه طبقهبندی کرد:
– سازهای زهی
– سازهای بادی
– سازهای کوبهای
تا جاییکه میدانیم، هیچ یک از افراد همدورهی او علاقهی خاصی به کار او نشان ندادند. ظاهرا مردم آن عصر آن چنانکه باید و شاید، به بلوغ فکری لازم دست نیافته بودند.
تلاش بعدی دو قرن بعد صورت گرفت. در سال ۱۵۱۱ هنگامیکه کشیش آلمانی سباستین وردانگ (۱۵۱۵-۱۴۶۰)، کتاب کوچکی تحت عنوان «موسیقی، ترجمه و خلاصه شده» منتشر کرد.
او آن را به صورت مکالمه نوشت، قالب آموزشیای برگرفته از عهد رنسانس، که میراثی از دوران باستان بود. خواندن این کتابچه نهتنها آسان، بلکه شامل کلیشههای چوبی متعددی برای مصور ساختن کتاب است. بهرغم بیزاری بیان شدهاش نسبت به هر چیزی که عاری از هدف الهی بود، وردانگ با باریک بینی علمی به تدوین کتابی پرداخت. او مثالهای مصور از سازهای کارناوال، زنبورک، زنگولهی ماده گاو، اسباب بازی بچهها و سرو صدای کتری شرح و فراهم کرد. گذشته از این، کتاب با ردهبندیای که تقریبا معادل با (ردهبندی) ژان موریس است، شروع میشود:
– سازهایی که توسط نفس انسان یا باد مصنوعی، به داخل آن دمیده میشود.
– سازهای زهی
– سازهای ساخته شده از فلز یا مواد طنین دار دیگر (به بیان موریس، کوبهای)
کوتاه زمانی بعد، کتاب راهنمای آموزشی دیگری، تحت عنوان «Musica Instrumentalis» به آلمانی منتشر شد. در این کتاب، شیوهی یادگیری سازهای بادی مختلف و ارگ، چنگ، عود، ویولا و تمام سازهای زهی، مطابق با جدولبندی صحیح (پارتیتور موسیقی) بر پایهی تکنیکهای صوتی استوار بود.
این عنوان توصیفی به رسالهای واقعی منجر شد که شامل لطیفههای زیادی برای جلب توجه استفاده کنندگان بود و حتا به منظور سهولت حفظ کردن، به قالب نظم نوشته شد. اما این رساله تنها شامل توصیف سازها بود بدون ارائهی هرگونه طبقهبندی. نویسندهی این کتاب، موسیقیدان کلیسا با نام «مارتین آگریکولا» (۱۵۵۶-۱۴۸۶) است که در ساکسونی زندگی میکرد. کتاب فوق چنان محبوبیتی یافت که ۵ بار تجدید چاپ شد. به سال ۱۶۱۹، «مایکل پریتوریوس» (۱۶۲۱-۱۵۷۱) آهنگساز و رهبر گروه کر برانسویک، اثری سه جلدی که در بر گیرندهی تئوری کامل موسیقی زمانهاش بود، با عنوان «Syntagma Musicum» منتشر ساخت.
جلد دوم کتاب به سازشناسی اختصاص یافته است. پریتوریوس در عنوان فرعی این کتاب، به خواننده وعده داده که اسامی، میزانسازی، و خواص تمامی سازهای قدیمی، جدید، بربری، خارجی، داخلی، بدوی، مانوس و نامانوس را فهرست کند و تصاویری از آنها ارائه دهد.
رسالهی پریتوریوس نسبت به تمامی آثار پیشین از دو جهت قابل ملاحظه بود؛ اول این که او نسبت به این مقوله، رویکردی تاریخی داشت و همچنین در ارائهی تئوری موسیقیاش، سعی خود را بر آن معطوف کرده بود که ورای جنبههای تعلیمی، اطلاعات سودمندی برای موسیقیدانان و سازندگان سازهای دورهی خودش داشته باشد.
۱ نظر