از سوی دیگر تعداد مضاعف شدن سل و نقش دو نت دیگر در این آگورد نقش اساسی دارد چنان که در قسمتهای بعدی نی نوا دیده میشود از طریق حذف تدریجی نت ر ابتدا تنش از حالت حداکثر به حالت میانه و سپس با حذف دو به فرود کامل میرسد، این حرکت گاهی هم با فرودهای ملودیک در بافت که یادآور فرود نوا هستند تقویت میشود (نمونهی ۱).
این فرودها در اجراهای مختلف بنا به سطح شدت و وضوحی که دارند باعث شنیده شدن آکوردهایی میشوند که ممکن است در احرای دیگری شنیده نشود.
آکوردهای دیگری که با مناسبات دوم و چهارم ساخته شده نیز به همین ترتیب در ساختمان قطعه نقش دارند (۸).
آکورد نی نوا با همین ساختار متغیر شدتوری، رنگ و توالی تدریجیاش در قطعهی نی نوا اهمیتی بهسزا دارد.
ظاهر شدن آن (به شکل کامل یا دگرگون شده) در اکثر نقاط پر اهمیت فرمال قطعه (به خصوص پیش از ملودیهای اصلی نی) نشاندهندهی اهمیت ساختاری آن است.
برای مثال ظاهر شدن حرکت همین آکورد در پایان اولین موتیف سولوی ویلن (نمونهی ۲) و آمدن دوبارهاش همراه همین فیگور در یک هنگام زیرتر یا پیش از شروع تکنوازی نی (نمونهی ۳) که این حرکت تقریبا ۷ میزان به درازا میکشد.
نمونه یک
همین موضوع باعث میشود درک نوع حرکت و روابط این آکورد و چگونگی شکل گرفتنش هم در شنیدن و هم در اجرای اثر نقشی مهم پیدا کند. تاکیدهای مختلف یا بازیهای ظریفکارانه با رنگ این آکورد و سرزدن تدریجیاش البته به شرطی که در رابطهی همهی این آکوردها طول قطعه برقرار بماند میتواند به کلی شخصیت قطعه را دگرگون کرده و ویژگیهای اجرایی دیگری از آن بیرون آورد.
نمونه دو
خصلت تدریجی و فراز و فرود شدت در تمام قطعه حضور دارد همچنین در نسبت کاملی با سطوح شدت در تکنوازیهای نی (و گاه ویلن و ویولا) است به همین علت ارکستر و نوازندهی نی میتوانند به تعامل بر سر این موضوع دست بزنند. اگر چنین نباشد نتیجه یک اجرای پاره پاره و قطعهی با دوسطح مجزای تکنوازی و ارکستر خواهد بود؛ شنونده احساس خواهد کرد میان ارکستر و نوازندهی نی ارتباطی برقرار نیست.
نمونه سه
فیگور ملودیک پر اهمیت نی نوا نیز (ساخمانی از تکیهها را به یاد میآورد) در همین چند میزان اول خود را نشان میدهد (نمونهی ۴)؛ این فیگور نیز مانند آکورد نی نوا نقش مهمی در اجرا دارد چرا که بعدا به شکلهای مختلف و در رجیسترهای دیگر تکرار میشود یا این که دگرههایی از آن در متن اثر میآید (نمونهی ۵ و ۶) یا تاکیدگذاریهای آن باعث حالت گرفتن فیگورهای دیگر میشود. به خصوص اثر این فیگور بر تاکیدگذاری آغاز تکنوازی نی و فیگور دوم ویلن سولو بسیار زیاد است.
نمونه چهار
نمونه پنج
نمونه شش
اجرای این فیگور با سازهای دیگر و در قسمتهای دیگر قطعه و رابطهی ساختاریاش با دیگر فیگورها باعث خط تداومی میشود که اگر به درستی در طول اثر شکل بگیرد؛ انسجام قطعه را به رخ شنونده میکشد.
در حقیقت اگر چنین شود بخشهای ارکستر با در نظر گرفتن حالت اجرای اولین فیگور تاکیدگذاریهای خود را شکل میبخشند یا تغییر آن را در جریان پیش رفتن قطعه فرم میدهند. اگر جز این باشد شنوندهی دقیق احساس نوعی شلختگی در اجرا میکند؛ فیگورهای مرتبط، بدون توجیه زیباشناسانه تطابقشان را با یکدیگر از دست میدهند.
پی نوشت
۸- این نوع استفاده نمایشی از گرایش علیزاده در استفاده از سطوح چند صدایی موسیقی ایرانی است.
۱ نظر