بخشی از کار شما در اینجا بازنگری ساخته های آهنگ سازان مختلف است. آیا متوجه گرایش یا تمایلات خاصی در بین کارهای آن ها شده اید؟
آهنگ های متفاوتی از تمام نقاط دنیا توسط آهنگ سازانی در سن های مختلف و با سابقه های متفاوت به دست من می رسد. بعضی از آن ها را ناشران و بعضی را خود افراد ارسال می کنند. می توان آن ها را در گروه های گوناگونی طبقه بندی کرد. اما بهترین طبقه بندی بر اساس صدای خود موسیقی است. در بعضی از کار ها از «زبان های» محافظه کارانه استفاده شده و در برخی دیگر حالت های تجربه گرایانه به کار رفته است و هر چیزی در حالت بینابینی است.
در این مقطع از قرن بیستم، موسیقی برای هر آهنگ سازی معنای متفاوتی دارد و آن چه که به دست من می رسد بازتابی از این گوناگونی است. از آنجایی که از کاوش در تجربه های موسیقایی جدید لذت می برم سعی می کنم با روحیه ای پذیرا به این آهنگ ها گوش کنم در نتیجه این جنبه از بودن در این جا برایم بسیار طبیعی و آگاهی بخش است.
چقدر مهم است که موسیقی در همان اولین بار که شنونده به آن گوش می کند برایش قابل دست یافتنی باشد؟
یک از زیباترین جنبه های موسیقی، چه مَس بیرد، سمفونی موزار، کوارتت بتهوون، آهنگی از ماهلر، یا ساخته ای از استراوینسکی باشد، رمز و رازیست که در خود نهفته دارد. صرفنظر از آشنایی ما با آثاری همچون واریاسیون های گولدبرگ باخ، کنسرتو پیانوی کارتر، “Pli Selo Pli” از بولز، هر بار که به آن ها گوش می کنیم ویژگی های جدید آن ها را کشف می کنیم و آگاهی جدیدی را تجربه می کنیم و از این یافته ها لذت می بریم.
در نتیجه در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که روانشناسی فرایند گوش دادن بسیار پیچیده است. در عین حال باور دارم که تمام آهنگ های با ارزش باید مستقیم و بی واسطه باشند. موسیقی باید بتواند رایحه معنایی از خودش ساطع کند که این با دست یافتنی بودن فرق دارد. اگر موسیقی بی واسطه باشد، یک حضور تأثیر گذار، یا قابلیت دسترسی نیز با تلاش زیاد به دنبال آن می آید. رضایت آنی تنها بخش کوچکی از گنج موسیقی است.
اگر با یک بار گوش دادن به یک آهنگ به همه چیز آن پی بردید، دیگر نیازی نمی بینید که دوباره به آن گوش کنید.
خوب، وقتی با اثری احساس آشنایی کنید طبعا شنیدن آن برایتان راحت تر است. اما وقتی در زندگی چیزی را راحت هضم می کنیم؛ چیزهایی که واضح هستند – دیگر تمایلی نداریم که همه عمرمان برای فکر کردن به آن ها وقت بگذاریم. ما به چیزهای مبهم مانند طبیعت، جاذبه، کیهان، سفر فضایی، خدا، مذهب، ریاضیات پیشرفته، اسطوره ها، عشق و … جذب می شویم. به نظرم چنین راز هایی را در هنر می یابیم. نباید خودمان را نگران کنیم – سر در گم بودن خیلی هم بد نیست!
آیا پیشنهادی برای چگونه گوش دادن به موسیقی جدید دارید؟
البته! فکر نکنید که افراد دیگر تنها درک «معتبر» از موسیقی را دارند و اینکه شما «به اندازه کافی درباره آن نمی دانید» که بتوانید درگیر شوید. تنها قلب، گوش ها و ذهن تان را باز کنید و به شیوه خودتان به آن گوش دهید.
آیا وارد کردن موسیقی جدید به رپرتوار استاندارد ارکستر دشوار است؟
اگراز نظر آرمانی؛ یا حتی تاریخی؛ به مسئله نگاه کنیم پاسخ منفی است! در واقع این بدیهی ترین کار است. به خاطر داشته باشید که این سوال تنها به این دلیل مطرح می شود که ما یک «رپرتوار استاندارد» جمع آوری کرده ایم. در بخش گسترده ای از تاریخ موسیقی غرب، رپرتوار مورد توجه نبود، بلکه تنها موسیقی جدید مورد اهمیت بود. جای شکرش باقیست که ما گنجینه موسیقی های گذشته را که رپرتوار را تشکیل می دهند جمع آوری و نگهداری کرده ایم اما همین موضوع به مسئله موسیقی قدیمی در برابر موسیقی جدید دامن زده است و این معادله را در ذهن بسیاری از افراد بوجود آورده است که موسیقی قدیمی خوب است در نتیجه آثار جدید از کیفیت پایین تری بر خوردارند.
به طور خلاصه و برای جمع بندی باید بگویم که موسیقی در حال رشد است؛ هیچ چیزی در موسیقی ماهلر نمی توان یافت که شبیه موسیقی پالسترینا (Palestrina) باشد. موسیقی به رشد خود ادامه می دهد اما در عین حال مکانیزم های حمایت از آن نیز باید قادر باشند چنین موقعیت هایی را برای آن فراهم کنند، و صرفنظر از اوامر اجتماعی-اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی ِ جامعه امروزی، شکست در حمایت از موسیقی نه تنها برای موسیقی بلکه برای بشر نیز فاجعه آمیز خواهد بود.
۱ نظر