گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بررسی اجمالی آثار شادروان
روح الله خالقی (قسمت چهاردهم)

مدت زمان آهنگِ می ناب مجموعاً ۱۶ دقیقه و ۵۲ ثانیه است و ضمن آهنگ هفت بیت از مجموعه هشت بیتِ غزل حافظ خوانده می شود. در حالی که ترتیبِ سه بیت آخر، با همهِ نسخه های رایج مطابقت دارد، چهار بیتِ نخست به ترتیبی است که در هیچ یک از نسخ قدیم و جدید یافت نمی شود واضح است که آهنگساز ابیات را به تناسبِ آهنگ برگزیده است.

امّا اینکه خالقی از کدام نسخهِ حافظ ابیات را استخراج نموده و چرا این نسخه را برگزیده، نیاز به قدری تأمّل دارد.

مقایسه ای اجمالی بین ۲۵ نسخه ای که امروزه مبنای کار محققان می باشد، نشان میدهد که خالقی رایج ترین نسخهِ آنزمان را که به تصحیح دکتر قاسم غنی و علامه محمد قزوینی بوده است، مبنا قرار نداده و حتی از اساس قرار دادن دیوان معروف حافظ، با حواشی و اصلاح پژمان بختیاری نیز که خود ناظر بر انتخاب اشعار برنامهِ گلها بوده طفره رفته است.

چنین به نظر می رسد که چاپِ نخستِ دیوان حافظ که بوسیلهِ دکتر خانلری تصحیح و در سال ۱۳۳۷ منتشر شده، مبنای کار قرار گرفته است زیرا در سایر نسخه ها مصرع اول از بیتِ ششم یا به این صورت آمده است: ساقی به قول این غزلم کاسه می گرفت، یا به این صورت: ساقی به صوتِ این غزلم کاسه می گرفت.

این بیتِ ششم غزل هفتمین بیتی است که در آهنگِ می ناب خوانده می شود؛ همچنین در همهِ چاپهای دیگر، دومین مصرع از بیتِ پنجم اینگونه آغاز میشود: بازش ز طرّهِ تو… در حالی که در می ناب چنین خوانده می شود: بازش به طرّهِ تو. البته خود حافظَ خانلری براساس نسخه ای بسیار قدیمی تنظیم یافته که نزد مصححان حافظ به نسخهِ (گور کهپور) شهرت دارد و در دیوان حافظ به تصحیح دکتر جلالی نائینی و دکتر نورانی وصال، به تفصیل از آن سخن رفته است.

این نسخه در اصل به علی اصغر حکمت، زمانی که سفیر ایران در هند بوده تقدیم شده و از قضا تنها نسخهِ دیوان حافظ است که بیتِ آخر غزل می ناب در آن ضبط نشده است! با توجه به دوستی قدیم حکمت و خالقی و نیز رفاقتِ دیرینهِ آهنگساز با دکتر خانلری، شاید این نسخه اساس کار خالقی قرار گرفته و به این علت بیت آخر غزل در آهنگِ می ناب بکار نرفته است.

غزلیاتِ حافظ از دیرباز زمینه ای برای بسیاری از آهنگسازان بوده، اما خلق اثری چون می ناب، تنها بکارگیری چند گوشه مناسب و تکرار آهنگین بحری که غزل در آن سروده شده است، نیست. آثاری چنین ساده از خود خالقی نیز در دست است که جام جهان بین نمونه ای از آنهاست ولی می ناب از مقوله ای دیگر است. این آهنگ هم از حیثِ بافت و هم به لحاظ جنبهِ نهانی و غیر قابل بیان که در پشتِ هر اثر هنری پنهان است، به این غزل حافظ بسیار نزدیک است.

شنونده، از هر سطح و از هر خیل که باشد، بدون آنکه الزاماً به علل این امر آگاه باشد، ناگهان همان رمز و راز عجیبی را که در غزل احساس میکند، در آهنگ نیز باز می یابد و این از عجایب است. آهنگساز در لحظاتِ تنهایی و خلوتِ خویش و بهنگام خلق اثر، چقدر باید در خلوص نیت و وارستگی از تعلقات دنیا به حافظ نزدیک شده باشد که با او جام زند و زبان آهنگینش به شعر حافظ اینقدر نزدیک گردد که شنوندهِ عادّی ایندو را در هم تنیده و از خمیر مایه ای واحد احساس کند، بنحوی که نواها و ابیات در یکدیگر جاری میشوند و با همیاری و همدلی در وصفِ از نسیم ملایمتر آن حال لاهوتی، می کوشند.

اینکار از هر کسی ساخته نیست و تبحّر در آفرینش نغمات و تسلط بر ظرائفِ شعری نیز لازم، امّا به هیچ وجه کافی نیست. اصولاً آنچه اینجا رخ داده، تنها بهره گیری از علم حصولی نیست، بلکه بیشتر شناختِ دستیابی به علم حضوری است. علم اکتسابی تسلط بر موسیقی و شعر، بالقوّه در توان هر انسانی هست؛ امّا آیا هر ادیب و آهنگساز قهاری قادر به قربت به ساحتِ قدسی حافظ است؟ علم حضوری تنها با تلاش قابل دستیابی نیست: کشش چو نبود از آنسو چه سود کوشیدن.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است