موسیقیدانان و نوازندگان از این هنگام طبقه مخصوص و مشخصی را در اجتماع عرب تشکیل داده و به هم پیوستند و در خانههای خود به یاد دادن و آموختن این فن به دیگران پرداختند. در کتاب التاج نوشته شده است (۳): «و چنان روی داد که روزی از اسحق بن ابراهیم پرسیدم: آیا خلفای بنی امیه با ندیمان خود آشکار مینشستند و رامشگران را روبروی خود مینشاندند “یا به رسم ایرانیان” از دیدارها نهان بودند و به مسافتی دورتر جلوس میداشتند؟ اسحق به پاسخ چنین گفت که معاویه، مروان، عبدالملک، ولید و سلیمان و هشام و مروان ابن محمد را رسم بر این بود که میان خود و ندیمان پرده حائل میکردند تا مستی خلیفه و آنچه از او پدید میآید از دیدهها نهان ماند، چو بسا که خلیفه از غایت خوشی و وجد منقلب میشد و میجنبید و کف میزد و شانه خود را حرکت میداد و میرقصید و چون در پرده بود این جمله برهیچ کس معلوم نبود جز بر کنیزان و خوب رویان که با او نشسته بودند و در این حرکات با او شرکت میکردند و چون از مجلس او فریادی برخاسته یا به خوشی نعره سر میگرفت یا آوازی و حرکتی از روی طرب و بیش از اندازه بگوش دیگران میرسید، پردهدار او برای آنکه ندیمان و مطربان آنرا به خلیفه گمان نبرند، بانگ برآورده فریاد میکرد: کنیزک بس کن! کنیزک ساکت باش!»
اما سایر خلفای بنی امیه پرهیز نداشتند از اینکه در برابر دیگران برقصند. چنانکه یزید ابن عبدالملک و ولید ابن یزید برای اینکار ننگی و عیبی نمیپنداشتند.
من از وی پرسیدم: عمربن عبدالعزیز چطور؟ او پاسخ داد که وی از آن روز که خلیفه شد، چیزی از موسیقی بگوشش نرسید تا روزی که بمرد. ولی پیش از آنکه خلیفه بشود به هنگامی که فرماندار مدینه بود، رامشگران را به حضور مینشانید.
در دوره عباسیان
در دوره عباسیان بغداد مرکز خلافت اسلامی گردید. نفوذ دانشمندان و وزراء و امراء مقتدر ایرانی در این باره موجب نهضت دامنهداری در فرهنگ اسلامی شد. هنر و فرهنگ و رسوم ایرانی در این دربار و در کشور پهناور اسلامی گسترش یافت و شالوده استوار تمدن اسلامی گردید.
مخصوصاً از زمان مهدی خلیفه سوم به بعد همانطور که در ترویج تمدن و آداب ایرانی کوشا بودند، نوازندگان و خوانندگان را نیز قرب و منزلتی نهادند و در نتیجه غزل سرایان و خوانندگان
خوش صدا و نوازندگان و رامشگران در دربار گرد آمدند.
ابراهیم فرزند مهدی آواز خوش داشت و از خوانندگان و سرایندگان خوب دوره خود بود به همین سبب جانب این دسته هنرمندان را نیکو نگاه میداشت. همچنین دختر او علیه. هارون الرشید نیز که به زهد و تقوی تظاهر میکرد، پسرانش امین و مأمون نسبت به تشویق موسیقیدانها کوشا بودند.
امین هنگامی که برمسند خلافت نشست، برنغمات طب و نشاط بیافزود و روایت کردهاند که نوازندگان و خوانندگان اطراف و اکناف را به دربار خود خواند و برای آنها ماهانه مقرر کرد.
مأمون که پس از امین خلیفه شد، مدت بیست ماه بدون سماع و بادهگساری گذرانید و سپس ابراهیم موصلی فرزندش اسحق از مقربترین کسان دربارش شدند.
ابولفرج اصفهانی نوشته است که: «در این هنگام رود و پل دجله، شبها منظره حیرت انگیزی داشت و از هر سو آوای خوش خوانندگان و صدای دلکش نوازندگان برمیخواست. مشهورترین موسیقیدانهای این زمان ابراهیم و پسرش اسحق میباشد که اصلاً ایرانی بودهاند».
پی نوشت
۳-صفحه ۴۲ کتاب التاج، ترجمه آقای حبیب الله نوبخت.
۱ نظر