گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

خانلری و موسیقی (۲)

آشنایی با شادروان خالقی، سبب بیداری ذوق موسیقی در خانلری ش، مدتی به‏ نوازندگی ویلن پرداخت، ولی چون نمی‏توانست بطور جدّی به موسیقی بپردازد، بتدریج‏ نواختن ویلن را ترک کرد و به این اندیشه روی آورد که دربارهء «آهنگ کلام» مطالعه‏ کند و عناصر سازندهء «لحن را در لفظ» مورد بررسی قرار بدهد؛ به همین سبب نه تنها موضوع رسالهء دکتری خود را «وزن شعر فارسی» انتخاب کرد، بلکه بعدها هم که برای‏ ادامهء مطالعات به کشور فرانسه رفت (۱۳۲۷ خورشیدی) به سوی دانش فونتیک‏ و زبان‏شناسی روی آورد. خود او نوشته است:
… امّا در طیّ این مدت، مطالعه و تحقیق در این باب را ادامه دادم و خاصّه‏ در قسمتی که مربوط به حروف و مصوّتها و هجاهاست، در آزمایشگاه‏ انستیتوی فونتیک پاریس به تجربه و آزمایش پرداختم… (وزن شعر فارسی، ص ۱ مقدمه)

استاد خانلری، قریب دو سال در زمینه‏های چهارگانهء علم فونتیک، یعنی: فونتیک‏ وصفی یا تشریحی، فونتیک تاریخی، فونتیک تطبیقی و فونتیک تجربی به مطالعه‏ پرداخت و رساله‏ای هم با عنوان «دربارهء فونونتیک زبان فارسی»نوشت که قصد داشت‏ به منزلهء رسالهء دکتری ادبیات فرانسه، به تصویب شورای دانشگاه سوربن برساند، ولی‏ یارانش احراز این درجهء علمی را دون شأن وی دانستند و او را از این کار باز داشتند.

در سال ۱۳۶۶ دکتر خانلری، بخش نخست این رساله را در اختیار این بنده نهاد و

گفت: «ببینید ارزش چاپ در ایران را دارد؟» دو سه هفته بعد، به ایشان عرض شد: کار بسیار پرارزشی‏ست و به قول بیهقی «موی در کار او نتوانستی خزید.» ولی، چاپ آن‏ در ایران بهتر است ضمیمهء ترجمهء فارسی آن باشد. فرمودند: «خود من هم همین نظر را دارم.» از آن پس دیگر مجالی پیش نیامد تا در این‏باره پرسشی بشود.

اکنون بی‏لطف نیست به رویدادی اشاره کند که در همین باب است و از زبان خود استاد شنیده شده است. می‏فرموند:

… در انستیتوی فونتیک پاریس در باب حافظ خطابه‏ای ایراد می‏کردم، برای این‏که حاضران، با سخن خواجه چنان‏که هست آشنا شوند، در پایان‏ خطابه یکی از غزلهای او را به فارسی قراءت کردم. بعد از خاتمهء سخنرانی‏ یکی از استادان کنسرواتوار موسیقی، نزد من آمد و گفت: آیا نت موسیقی‏ این قطعه را همراه دارید؟ او، تصور کرده بود که من یک اثر موسیقی ایرانی‏ را به گوش حاضران رسانده‏ام. وقتی به او گفتم این فقط یکی از غزلهای‏ حافظ بود، تعجب کرد و گفت: مگر می‏شود زبانی تا این مایه آهنگین‏ باشد. (جمعه چهارم مهر ۱۳۶۶).

***

دلم رضا نمی‏دهد که به قول بیهقی«لختی قلم را بر وی بگریانم» زیرا نگارنده بر این رای پای می‏فشارد که آفرینندگان آثار هنری و ادبی هرگز نمی‏میرند. تا آثارشان‏ زنده است، نام آنان نیز جاودانه است. سعدی خود می‏دانست که آوازش پس از مرگ‏ هم از گلستان‏اش شنیده می‏شود:

من آن مرغ سخندانم که در خاک رود صورت

‏ ولی آواز می‏آید به معنی از گلستانم

استاد دکتر پرویز ناتل خانلری نیز در«سخن» و «سخنش» همواره انوشه است.

در سخن پنهان شدم چون بویِ گل در برگ گل
‏ هرکه می‏خواهد مرا، گو در سخن بیند مرا

بیت گویی از زبان مؤسس دانشمند مجلهء سخن و پاسدار صدیق و فداکار سخن پارسی، سخن می‏گویدو برابر است با مضمون این بیت صائب تبریزی:

محو کی از صفحهء دلها شود آثار من
‏ من همان ذوقم که می‏یابند از گفتار من

قلم را با این شعر خاقانی از تحریر باز می‏دارد و به روان پاک آن بزرگوار ادب‏ فارسی و دوست کم‏نظیر درود می‏فرستد:

او، کوه علم بود که برخاست از جهان‏ بی‏کوه، کی قرار پذیرد بنای خاک

بر دستِ خاکیان خپه گشت آن فرشته خُلق‏ ای کاینات، واحزنااز جفای خاک

اول اسفندماه ۱۳۶۹

***

هنوز مرکب این نوشته خشک نشده بود که آقای صارمی تلفنی خبر داد: «زهرا خانم‏ هم رفت. »دلم فروریخت. . . سه هفته پیش بود که با سعـیدی سیرجـانی و صـارمی و دکتر امامی و مهندس حسن رضوی به دیدار زهرا خانم رفته بودیم. به هنگام بدرود، در پاسخ‏ تمنّای این دوستدار مبنی بر حفظ شکیبایی و تندرستی، این بیت خواجه را خواند:
خرّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم‏ راحتِ جان طلبم، و ز پی جانان بروم

آن روز یقینم شد که این بانوی زنده به مهر، بی‏مهر یار تاب زیستن ندارد، و امروز می‏ بینم:

منزل حافظ [زهرا] کنون بارگه پادشاست‏ دل سوِی دلدار رفت جان برِ جانانه شد

روانشان شاد، و یادشان جاودانه گرامی باد

مجله ایران شناسی

حسینعلی ملاح

حسینعلی ملاح

۱ نظر

بیشتر بحث شده است