هر دو موضوعی که بررسی شد کمک میکند که موسیقی از دید شنونده تکراری شنیده نشود. او نوعی بیقاعدگی (Irregularity) در ریتم را در مقیاس جملهی ریتمیک پدید میآورد. در این جا ممکن است این سوال پیش بیاید که اگر بیقاعدگی بر مقیاس جملات حاکم باشد پس چگونه حس ریتمیک-متریک و تناوب حفظ میشود؟
این پرسش به دلیل استفادهی دوگانهای که از واژهی بیقاعدگی میکنند پیش میآید؛ بیقاعدگی به معنای عام که اصولا اجازه نمیدهد حس ریتم به مفهوم تناوبی آن شکل بگیرد و بیقاعدگی به معنای خاصتری که در اینجا به کار رفته است (آشنازدایی از تجربهی خطی ریتمیک).
مشکاتیان همزمانبا پرداختن به بیقاعدگی به معنای خاصاش، تناوب در مقیاس بزرگتر و تاکیدهای متریک را بهقاعده نگاه میدارد و از پریشان شدن حس ریتمیک قطعه میان بیش از یک گونه بیقاعدگی جلوگیری میکند.
هر دو موضوعی که بررسی شد کمک میکند که موسیقی از دید شنونده تکراری شنیده نشود. او نوعی بیقاعدگی (Irregularity) در ریتم را در مقیاس جملهی ریتمیک پدید میآورد.
در این جا ممکن است این سوال پیش بیاید که اگر بیقاعدگی بر مقیاس جملات حاکم باشد پس چگونه حس ریتمیک-متریک و تناوب حفظ میشود؟ این پرسش به دلیل استفادهی دوگانهای که از واژهی بیقاعدگی میکنند پیش میآید؛ بیقاعدگی به معنای عام که اصولا اجازه نمیدهد حس ریتم به مفهوم تناوبی آن شکل بگیرد و بیقاعدگی به معنای خاصتری که در اینجا به کار رفته است (آشنازدایی از تجربهی خطی ریتمیک).
مشکاتیان همزمانبا پرداختن به بیقاعدگی به معنای خاصاش، تناوب در مقیاس بزرگتر و تاکیدهای متریک را بهقاعده نگاه میدارد و از پریشان شدن حس ریتمیک قطعه میان بیش از یک گونه بیقاعدگی جلوگیری میکند.
بیقاعدگی ریتمیک به معنای عام آن (فقدان تناوب صریح) یا همان ریتم آزاد را در ساختار بخشهایی از موسیقی آوازی ایرانی به خوبی میتوان دید. از همین جا رهیافت دیگری به ساختار زمانی آثار مشکاتیان روشن میشود.
اگر به یاد آوریم که او بیش از هر چیز به ساختن تصنیفهایی خوشساخت و شناخت کلام فارسی شهرت دارد، بررسی رابطهی ریتم موسیقی (با کلام و بیکلام) او با ساختار کلامی زبان فارسی به شکل گسترده و رابطهی شعر و ریتم در متن یک اثر خاص، میتوانست هدف چنین مطالعهای قرار گیرد؛ به ویژه که برخی نظریات مربوط به ریتم، ساختار ریتمیک یک فرهنگ موسیقایی را با زباناش همبسته گرفته و برخی دیگر حتا سختگیرانهتر ریتم موسیقی را برگرفته از تاکیدهای زبان میدانند.
اما در این مطالعه از انجام چنین کار تطبیقیای به دلیل دشواری، گستردگی و آماده نبودن بسترهای نظری لازم چشمپوشی شد. با عمق مطالعات حاضر، تنها میتوان اشارهای گنگ و مبهم کرد به این که میان موسیقی او (و احتمالا اغلب دیگر آهنگسازان موسیقی دستگاهی و همچنین متن ردیف) و ساختمان دیرندی و تاکیدی زبان فارسی میتوان شباهتهایی یافت، اما نمیتوان اظهار نظر کرد که چنین شباهتهایی در آثار او بیشتر است؟ و همچنین نمیتوان گفت که روش پدیدآوردن این شباهتها با روش دیگران متفاوت است یا خیر.
متشکر از مطلب شما.با طرز فکری بسیار عالی بازهم دست رو مطلبی گذاشتین که نیازش احساس میشد.