پس خیلی گرفتار بودید و جنگ و جدال حاکم بود
بله واقعا اینطور بود چه جنگ و جدالهایی خاطرهء دیگری را حکایت میکنم تا بیشتر محیط آن زمان را مجسم کنید. در آن زمان رهبری سمفونیک تهران را آقای حشمت سنجریی بر عهده داشت حدود سال ۱۳۵۵ {احتمالا این تاریخ اشتباه است – سردبیر} در برنامه ای در تالار فرهنگ چند قطعه از بزرگان موسیقی را اجرا کردند ما در رابطه با کمبودهای ارکستر مطلبی نوشتیم و کمبودها را از دیدگاه علمی تذکر دادیم، مثلا چون ویولونیست نداشتند چند دانشجو را در صحنه گذاشته بودند یا بدلیل فقدان نوازندهء هبوآ (ابوا)، قطعات را بدون آن اجرا میکردند. از این گذشته، نوازندهء فاگوت نیز در دسترس نبود و کم و کاستیهای دیگری هم بود که در مقاله تذکر دادیم.
در آن زمان رسم بر این بود که سفارتخانه ها در جشنهای ملی خود، مسئولان مطبوعات را دعوت میکردند، من و آقای بهمن هیربد در یک کلتل سفارت رومانی شرکت داشتیم.
جای شماها خالی شبی بود، روی چمن سبز خوشرنگ از همه مدعوین به طرزی شاهانه پذیرایی میکردند، ما نیز باتفاق مسئولین سفارتخانه و چند نفر دیگر در یک دایره روی چمن ایستاده و صحبت میکردیم. ناگهان آقای حشمت سنجری آمد به جمع ما پیوست و سؤال کرد آقای هیربد کیست؟ یکنفر با اشاره آقای هیربد را نشان داد، آقای حشمت سنجری بدون تأمل و توجه به محیط و موقعیت با مشت به صورت آقای هیربد کوفت و رفت و منهم که مجاور ایشان بودم زیر بغلش را گرفتم و رفتیم به مداوای ایشان پرداختیم.
این موضوع در جائی منعکش شد؟
خیر چون صحیح نبود که این کار را به مطبوعات بکشانیم. تصادفا در آن جلسه آقای
قاسم طلب زاده که بعدا ریاست هنرستان عالی موسیقی را به عهده گرفت نیز حضور داشت، ایشان اکنون در ارکستر سمفونیک بلژیک کار میکند.
چرا این خاطرات را نمینویسید و چرا موسیقی را ترک کردید.
حق با شما، اما اینکه چرا موسیقی را ترک کردم محتاج بحثی طولانی است که باید در فرصت دیگری در گفتگویی دربارهء موسیقی و موسیقیدانان عنوان کنم. با این حال همچنان با موسیقی عجین هستم و از مطالعه دربارهء آن دست نکشیده ام.
در هرحال، من رشتهء معماری را ادامه دادم و پس از اینکه در سال ۱۹۶۵ از دانشگاه پاریس در رشتهء معماری و شهرسازی فارغ التحصیل شدم به ایران بازگشتم و با کمبودهایی در جامعهء آرشیتکتها روبرو گشتم. از این رو، نخستین اقدام من تشکیل انجمن آرشیتکهای ایران بود که هیئت رئیسهء آن از بهترین آرشیتکت ها و مهندسین آن زمان یعنی محسن فروغی، هوشنگ سیحون، عبد العزیز فرمانفرمانیان و دیگران تشکیل شده بود و تاکنون با تغییراتی ادامه دارد.
خود من هفت سال دبیر این انجمن بودم، ما خیلی سعی کردیم که به شهرداری و دولت بقبولانیم که فقط هر کس عضو انجمن است باید حق امضاء زیر نقشه ها را داشته باشد، نه همه کس و این انجمنی است که باید ناظر بر جریان سازندگی در کشور باشد. اگر این کار انجام میشد، وضع ساختمانی بخصوص معماری ما در ایران صورت دیگری به خود میگرفت. در اکثر کشورها این قانون اجرا میشود و جامعهء آرشیتکها مسئول سازندگی کشور است و نه شهرداری.
مجله بخارا
۱ نظر