هانس زیمر (Hans Zimmer) برنده جایزه اسکار برای آهنگسازی فیلم شیر شاه (The Lion King) است و پنج بار نیز برای فیلم های گوناگون از جمله گلادیاتور نامزد دریافت جایزه شده است. اما موسیقی متن بسیار معروف او موسیقی بازی کال آف دیوتی ۲ (ندای وظیفه ۲) است. زیمر میگوید: “تجربه بسیار لذت بخشی بود. خیلی برایم هیجان انگیز است که با کسانی کار کنم که داستان هایشان را به شیوه هایی کاملا متفاوت ارائه می کنند.” در اینجا با او درباره این تجربه اش گفتگو می کنیم.
آیا این نخستین موسیقی متن بازی است که ساخته اید؟ چطور با گروه اینفینیتی وارد و اکتیویژن (Infinity Ward and Activision) ارتباط گرفتید؟
بله. این نخستین بار است که در چنین زمینه ای فعالیت می کنم. راستش بخشی از آن به این خاطر بود که دوستم هری گرگسون-ویلیامز (Harry Gregson-Williams) آهنگسازِ «Metal Gear Solid 4» و «The Taking of Pelham 123» در ورژن قبلی کال آف دیوتی (call of duty) با آنها همکاری کرده بود و خیلی خوشش آمده بود.
درصدی از دلیل همکاری من به آشنا شدن با بچه های این پروژه و تنوعی در محیط کار نیز بود. من فکر میکنم که تلاقی فرم های گوناگون ارتباطی و سرگرمی واقعا جالب است. همچنین معتقدم که تکنولوژی آنقدر پیشرفت کرده است که بتوان در کارها تحولی ایجاد کرد. باید بدانید که من فیلم های بزرگ که بر روی پرده های بزرگ به اجرا در می آیند را دوست دارم. در نتیجه تصویر ها و صداها باید کیفیت خاصی داشته باشند تا توجه من به آنها جلب شود و هیجان زده ام کنند.
با این توصیف، تصویرها و صداهای این بازی را چگونه می بینید؟
شگفت انگیزند. با پیشرفت هایی که تکنولوژی در چند سال اخیر در زمینه بازی ها و دیگر فعالیت های رایانه ای بدست آورده است، دارد به نقطه اوج خود می رسد و حتی به نظرم در این بازی به نقطه اوج خود رسیده است. مدام به این فکر می کردم که بچه های این پروژه چه کاری از دستشان بر می آید، تا کجا پیش می روند و حاصل کارشان چه خواهد بود.
لطفا توضیح دهید که فرایند خلاقانه آهنگسازیِ این بازی، در مقایسه با آهنگسازی فیلم، چگونه پیش رفت. آیا نسخه های نا تمام را زیاد تماشا می کنید؟
بله. اما در عین حالیکه ناتمام هستند به خوبی شما را از جریانی که در حال پیشروی است آگاه می کنند. راستش را بخواهید آهنگسازی برای بازی تفاوت چندانی با آهنگسازی برای فیلم انیمیشن ندارد به جز اینکه موارد خاصی هستند که نمی توان آن ها را انجام داد. یعنی همان مواردی که برای آهنگساز ها بدیهی است. مثلا نمی دانید که چقدر طول می کشد که کسی که بازی می کند مرحله ای را به پایان برساند.
در نتیجه آهنگساز باید تمام نقاط اوجی که ممکن است حذف شوند را بشناسد و چاره ای برایشان بیندیشد. پس باید کمی متفاوت تر فکر کند. در پایان روز، آنچه به نظرم در باره این بازی جالب توجه است، نحوه پیشبرد داستان است. به جای اینکه شخصیتی پرداخته شود که نقشش را همان بازیگر ایفا میکند، در اینجا، شخصیت اصلی، کسی که بازی را خریده و آن را بازی می کند. پس باز هم باید رویکرد متفاوتی برگزید.
۱ نظر