گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بداهه نوازی، معضلی در موسیقی ایران


در مطلب قبلی راجع به

محاسن و معایب بداهه نوازی
بحث و نتیجه گیری شد که بداهه نوازی اگرچه محاسنی هم دارد، ولی اگر روی صحنه اجرای بیاید میتواند تاحد زیادی مخرب باشد.

قبل از شروع بحث به تاکید این نکته میپردازم که منظور از بداهه، بداهه نوازی به معنای واقعی کلمه و خلق در لحظه اجراست؛ تکرار این جمله از این لحاظ لازم بود که عده ای بداهه

نوازی را بسط و گسترش جملاتی که پیشتر در ذهن جای گرفته میخوانند. به قول علی اکبر مرادی، نوازنده مشهور تنبور، بداهه خالص شعاری بیش نیست و بداهه واقعی به ندرت در

نوازندگی روی میدهد.

محمدرضا لطفی نوازنده و آهنگساز نامی ایران نیز به تازگی در یک مصاحبه؛ جدید بودن جملات را در بداهه نوازی نادر خواند و عنوان کرد، بیشتر جملات اینگونه اجراها، ترکیب

جملات قدماست که در ذهن ما دسته بندی شده و ارائه میشود (نقل به مضمون)

در واقع اگر بیشتر بداهه نوازی های نوازندگان ایرانی، دقیق مورد بررسی قرار بگیرد، کاملا جملات ردیف یا آهنگسازی ها قدما یا نواخته های قبلی شخص بداهه نواز را در بر دارد و به

مقدار ناچیزی تولید موسیقی جدید شده، برای همین مثلا


audio.gif
چهارمضراب دشتی(راست کوک)

فرامرز پایور بسیار جذابتر از مثلا این


audio.gif
بداهه نوازیست…

چراکه روی این چهارمضراب فکر شده و غلط گیری شده.

همانطور که گفته شد، بداهه نوازی های زیبا تر پشتوانه فکری بهتری دارند؛ مثلا در موسیقی ایرانی کسی که ردیف را خوب فرانگرفته و با جملات و تحریرهای آن آشنا نیست، به

سختی میتواند(به اصطلاح) بداهه نوازیی در حال و هوای موسیقی ردیفی داشته باشد.

این پشتوانه همان جملاتی است که قرار است در به اصطلاح بداهه ای که خواهد نواخت به کار آید! اکثر بداهه نوازان دید ساده انگارانه ای به کار خود دارند و کمتر در چیزی که مینوازند

عمیق میشوند، چون دنبال کردن ملودیهایی که به ذهنشان رسیده میتواند به اصل ملودی(که مثلا توسط صبا یا شهناز نواخته شده ) برسد و پس از پایان کار ببیند، دقیقا اثر هنرمند قبلی را

اجرا کرده! با این اتفاق همان بسط و گسترش هم که اقلا تا حدی شکل کار را جدید نشان میداد را هم از دست داده.

یک مثال: اگر به نوازندگی مرحوم حسین یاحقی گوش کرده باشید، جملات زیادی را از او در ویلن پرویز یاحقی و گاه اسدالله ملک میشنوید، اگر در لحظه اجرا از پرویز یاحقی بپرسید،

این که مینوازی در اصل ساخته کیست؟ او احتمالا نه به یاد می آورد، نه اصلا میخواهد که یاد بیاورد( به همان دلیل که گفته شد)

با اینکه این موارد را تمام بداهه نوازان و یا بداهه خوانان میدانند ولی باز بداهه نوازی را اصل انکار ناپذیر(!) موسیقی ایرانی میدانند. البته لازم است این افراد را به دو گروه کلی تقسیم

کنیم:

گروه اول:

کسانی که وقتی میگویند موسیقی ایرانی، حفاظت از سنتهای قدیمی( چقدر قدیمی را باید از خودشان بپرسید!) و حفظ اصالتها (اصالت را هم هر گروه به شکلی تعریف میکنند) را وظیفه

هنرمند میدانند. اصولا صحبت در مورد این گروه بخاطر تناقضاتی که در گفتار و ایده هایشان است کمی مشکل است، چراکه از طرفی میخواهند سنتی را حفظ کنند (که احتمالا این سنت

کهنه شده و عده ای آن را زیر پاگذاشتند که حالا این دوستان قصد حفظش را دارند) و از طرفی میخواهند کاری نو انجام دهند.

این علاقه به سنتها خود دو حالت میتواند داشته باشد؛ الف-نگهداری آن برای تاریخ نگاری که در این مورد ضبط صوت و تصویر موسیقی مورد نظر، میتواند کافی باشد. ب-کسانی که

میخواهند قالبهای سنتی را حفظ کنند ولی به آن شاخ و برگی هم بی افزایند؛ این گروه که مخصوصا پس از انقلاب طرز تفکرشان به صورت زاید الوصفی مطرح شد، اکثرا با مشکلاتی

درگیرند. مخصوصا مشهور است که ” دونفرشان یکدیگر را قبول ندارند! ” دلیل هم این است که نوآوری بر مبنای سنت یکی، برای دیگری زیر پا گذاشتن سنت محسوب میشود و از

همین روست که همواره این گروه با همگروهی هایشان درگیری دارند (و نیز گروه الف با گروه ب!)

گروه الف اصولا با توجه به هدف با ارزشی که دارند ( که همانا ثبت تاریخ صوتی میباشد) پا در مسیر اشتباهی گذاشته اند و آن هم کار خلاقیت یا هنر است. اینان در واقع نباید هنرمند

باشند، بلکه صرفا باید راوی باشند. مگر موزه داری هست که روی تابلوهای قدیمی نمایشگاه تغییری ایجاد کند و آن اثر به روزتر و کاملتر شود؟ همین تناقض است که واژه متناقض ”

موسیقی سنتی” را روی گروههای گذاشته که آثار آنها در عصر مدرن ساخته شده.

گروه دوم هم سعی دارند ادامه دهنده سنتهای گذشته باشند ولی مگر میتوان در جایی که فقط ماشین و آپارتمان و کامپیوتر و در یک کلام دنیای مدرن دیده میشود، حال سنتهای کاه گلی

گرفت؟! اصلا چرا باید خود را لای ستونهای قدیمی پنهان کنیم و در ساخت آثار نو که فکر باز و بی دغدغه را میطلبد محدوده ای برای خود در نظر بگیریم؟

تمام این واژه های بسته قفسی است که خود را در آن زندانی کرده ایم و هر روز از یکدیگر میپرسیم که آیا راهی هست که از این زندان ملال آور بگریزیم؟

آیا موسیقی ما تمام شده؟! بله اگر به یک استاد طراح بگویند ۱۰۰ طرح برای لاستیک ماشین بزن، بعد از ۶۰ طرح به تکرار می افتد، ولی اگر بگویند در بی کران ذهنت طرحی بزن…

گروه دوم:

این گروه که تعدادشان هم در میان موسیقیدانان ایرانی کم نیست، زالو آسا به موسیقی چسبیده و از هر راهی برای به نمایش گذاشتن موجود بی خلاقیتشان استفاده میکنند. پس چه فضایی

بهتر از فضای بداهه نوازی؟! اینجا کسی انتظار شق القمر از کسی ندارد، اگر موسیقیتان تکه پاره ای از چند قطعه معروف هم بود باکی نیست، اصلا اگر همان هم به یاد نیامد خیالی

نیست!

حتی شما میتوانید در بزرگترین سالنها با گرانترین قیمتها بلیط بفروشید و حتی برنامه تان را ضبط صوتی تصویری کنید، دیگر کسی نمی پرسد که مگر بداهه یک ارزشش بخاطر حالت

فکری لحظه اجرا نیست؟ پس شنیدن آن در دو سال دیگر و حال و هوای دیگر با این دیدگاه چه ارزشی دارد؟

همین افراد چنان کردند که گویی بداهه نوازی عملی مقدس است و این مهم را هر روز ترویج میکنند تا جایی که در مورد افلاکی بودن بداهه نوازی در نشریه جشنواره ای خواندم : ” خدا

هم جهان را بداهه خلق کرد! ”
گاهی در صحبتهای هنرمندان صاحب نام که کارهای غیر بداهه نیز به تعداد زیاد دارند به تازگی میشنویم که بداهه را اصل موسیقی ایرانی می نامند. اینجا میتوان دو سئوال را مطرح کرد:

یک- به فرض اینکه در قدیم موسیقی ما بداهه بوده (البته وقتی قرار بر کری خواندن در مجامع بین المللی شود، همین اساتید می فرمایند، ما قدیمیترین ارکسترهای جهان را داشته ایم که

حتی رهبر ارکستر هم داشته!) امروز که ما بداهه نوازی را مطابق حال و شرایط اجتماعی نمیبینیم (به عللی که ذکر شد) چرا باید ادامه دهنده این سنت بیهوده باشیم؟ دوم-آیا کارهایی که از

شما شنیده شده و بداهه نبوده موسیقی ایرانی نیست؟ مگر نه این است که بهترین بداهه نوازیهای شما کمی قدرت موسیقی پیش ساخته شما را داراست؟ و شاید یک سئوال دیگر… آیا چشمه

خلاقیتتان خشک شده که به ما وعده ” سراب ” میدهید؟

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

۱ نظر

  • ملودیهای ردیف بر پایه اصولی ساخته شده ولی خب ردیف زن ها از این اصول آگاه نیستند پس مجبورند فقط تقلید کنند. آن اصول همان اوار ایقاعی و مقام ها و طریقه پرده گردانی است ولی ردیف نواز هیچوقت اینها را یاد نمی گیرد چون دنبالش نیست فقط می خواهد تقلیدش را بکند و برود.

بیشتر بحث شده است