از دیگر دوستان مختاری، «حاج آقا مجرد ایرانی» است که آن سالها منزل او در سه راه آبسردار، محل تجمع همهء آنهایی بود که به طریقی با موسیقی ایرانی ارتباط داشتند. «حاج آقا مجرد» در منزلش ساز مخصوصی برای مختاری داشت که معمولا به دست دیگران نمیداد و آن را به شوخی «کاچی» مینامید.
آنها که سنی از ایشان گذشته بود، برای یاددادن و جوانترها، به جهت آموختن در این محفل حاضر میشدند. از قول «حسینعلی ملاح» در کتاب «چهرههای موسیقی ایران» چنین میخوانیم: «در سلک این عارفان کس را یارای پرسش اهل و نسب نبود و به همین سبب، ناآشنا، نمیتوانست دریابد، کسان مجلس کیانند. درآن محفل هرکس به قدر بینش خود ارج داشت.»
افراد بسیاری درین محفل به ارتقاء دانش و تکنیک خود در زمینه موسیقی پرداختند. افرادی که بعدها به عنوان نوازنده و آهنگساز صاحب شهرت شدند و بسیاری از ایشان هنوز هم در قید حیات هستند. از جملهء آنها «علی تجویدی »است {تاریخ به ثبت رسیدن این مقاله در تاریخ ۱۳۷۰ است. سردبیر} که دراینباره میگوید: «دریغا که با مرگ طاهرزاده و صبا و حاج آقا محمد رکن الدین خان، ملک آن جمعیت گسست… تا آن زمان که شمع وجود این هنرمندان پرتو افشانی میکرد، من هم مانند پروانهای گردشان میگشتم. قریب پانزده سال به این محفل گرامی راه داشتم. از این استادان بهرههای بسیار گرفتم. با یک دوره آوازهای ایرانی، به همت هنرمند فقید «ابو الحسن صبا» و همین استادان گرامی آشنا شدم. تصنیفهای قدیمی را در همین محفل و از دهان یا پنجه همین استادان عالیقدر شنیدم و به خاطر سپردم». مختاری با هنرمندان عصر خود ارتباطی مأنوس دارد و در مواردی به یاری آنان نیز میشتابد. مثلا وقتی قمر الملوک وزیری، از نداشتن خانه رنج میبرد، وی یکی از اتاقهای خانهاش را در اختیار «قمر» میگذارد. استاد «علی اصغر بهاری»، از میان خاطراتش نقل میکند که چند سالی به واسطهء کمک «مختاری»، خدمت سربازیاش را به تعویق انداخته است و همهء اینها در حالی است که مختاری به عنوان افسر منظم و آهنین در نظمیهء رضا شاه مشغول انجام وظیفه است.
بعضیها اعتقاد دارند که شاید بدون وجود او رضا خان نمیتوانست به آن درجه از قدرت برسد. «سرپاس مختاری»، در فاصلهء بین سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۲۰ رئیس شهربانی بود و این در حالی است که پیش از او رؤسایی چند از کار کنار گذاشته شدهاند. «بزرگ علوی» که چهار سال در زندان مختاری بازداشت بوده است، وی را چنین معرفی میکند: «ما دلایلی در دست داشتیم که در بعضی موارد رئیس شهربانی از اوامر شاه نیز اطاعت نمیکرد. در محاکم نظامی اگر متهمی محکوم شده بود و حکم او به امضای شاه هم رسیده بود، به محض اینکه رئیس شهربانی با آن مخالفت میکرد، محکمه تجدید میشد و متهم به مجازات شدیدتری میرسید. ظاهرا رؤسای ارتش از شخص رئیس شهربانی حساب نمیبردند و حکمی که به نظر آنها مطابق میل شاه بود صادر میکردند و چون رئیس شهربانی از عهدهء این صاحب منصبان ارشد ارتش برنمیآمد، مستقیما پیش شاه اقدام میکرد و حکم آنها را لغو مینمود. در هر صورت مکرر اتفاق افتاده است که رئیس شهربانی با احکامی که از طرف محاکم نظامی صادر شده بود مخالفت کرده و خشونت بیشتری به خرج میداد. همین برای بعضی دلیل شده بود که رئیس شهربانی به درجات از شاه خشنتر و ظالمتر است و البته در خارج نیز عدهای به نفع شاه از آن استفاده میکردند و مقصر را رئیس شهربانی قلمداد میکردند.»
۱ نظر