«شرح»، فن دیگری بود که پس از توصیف معرفی شد. به نظر مدرس کلاس (آروین صداقت کیش): «در زبان فارسی شرح و توصیف ممکن است بسیار نزدیک به هم به شمار آیند (یا چنین به نظر برسند)، اما شرح به معنایی که در اینجا به کار رفته شامل گستراندن و واضحتر بیان کردن چیزی است.» به بیان دیگر شرح توصیفی گسترده است که با توانایی فنی ژرفتر به وضوح نکاتی میانجامد که دیگر هر شنوندهای، بی آموزش، نمیتواند بدان دست یابد.
به عنوان مثالی از شرح در یک نقد موسیقی، بخشهایی از نقد «کامیار صلواتی» بر مجموعهی «جوی نقرهای مهتاب» دونوازی سهتار و تنبک «بهداد بابایی» و «نوید افقه» خوانده شد:
«مختصات آشنای نوازندگی بابایی بارها و بارها در این اثر شنیده میشود. غنای تکنیکی بسیار بالای سهتار بابایی در این اثر در اوج به گوش میرسد؛ از پنجهی بسیار پرسرعت او و پاساژهای سرعتی و البته واضح -که گاه حتی هضم این که در آنها چه چیزی نواخته میشود سخت است- گرفته تا تکیهها و پنجهکاریها و کندهکاریهای سریع و در عین حال بسیار شفاف، تا تغییر سونوریتهی ساز وی با جابهجایی مضراب روی کاسهی ساز، تا ریزهای خاص او ( که با کمی اغراق به صدای [اصل: صداهای] سازهای کششی میماند)، تا گلیساندوهای وی روی دستهی سه تار که گاه با جسارت -بدون آن که گوش آزاری ببیند- روی نتهای خارج از محدودهی ابوعطا مکث میکند. گاهی هم بعضی نتها به صورتی غیر معمول آلتره میشوند و فضاهایی فانتزی-غافلگیرکننده را به وجود میآورند، مثلا ”لاکرن” یا ”سی بکار” (در تراکهای سوم و اول) که البته مانند گلیساندوهای ذکر شده حساب شده و گوشنوازند نه فالش .
استفادهی متنوع وی از رجیسترهای مختلف صوتی سهتار -با تمام محدودیتهایش- و کنتراستهایی که با ابزار سادهی دینامیسم ایجاد میشود خود میتواند درسی بزرگ برای نوازندگان سهتار باشد. البته ذکر این نکته ضروری ست که سهتاری که بابایی با آن در این اثر نواخته، نیم اکتاو از سهتارهای دیگر وسعت صوتی بیشتری دارد، در حقیقت اگر سهتارهای رایج معمولا تا لا (a1) پردهبندی شده اند، در این اثر تا ”دو”ی نیم اکتاو بالاتر (c2) هم شنیده میشود که وسعت صوتی ساز را به سه اکتاو میرساند (البته با توجه به کوک ابوعطای می کرن -ر کرن دیاپازون- در این آلبوم وسعت مورد استفاده یک پرده کمتر است).»
گذشته از بحثی که در کارگاه در مورد عدم صحت بند پایانی این شرح مطرح شد، به خوبی روشن بود که نویسندهی این متن با سطحی ژرفتر از اثر مورد بحث –نسبت به نمونهی توصیف ساده- سر و کار داشته است.
«بازخورد احساسی» یا «واکنش عاطفی» نویسنده یا منتقد نیز گاهی میتواند به جای توصیف بنشیند. در حقیقت گاهی نویسندگان به جای آن که بازگو کنندهی (توصیفگر) رویدادهای موسیقایی باشند یا آنها را شرح و بسط بدهند بازگو میکنند که در زمان شنیدن اثر موسیقایی چه احساسی به آنها دست داده یا در عالم تخیل چه تصویری به ذهنشان رسیده است و به این ترتیب خواننده را همراه جهان ذهنی خودشان میکنند. از همین رو در تعریف این فن نوشتن دربارهی موسیقی مدرس کلاس بیان داشت که: «[…] در این مورد رابطهی میان آنچه نوشته شده و موسیقیای که میشنویم بسیار دلبخواهی از آب در میآید و قابلیت تعمیم به دیگر شنوندگان را از دست میدهد یا اگر به دلیل اعتبار یک موسیقینویس خاص آن نوع تلقی (یا آن نوع شنیدن) اثر موسیقایی همهگیر شود، به نوعی استبداد [خوانش] موسیقایی خواهد انجامید.»
«سیاههی ویژگیها» (Trait Listing) گونهی دیگر از فنون نوشتن دربارهی یک اثر موسیقایی و نزدیک دارای پیوند با مفاهیمی مانند توصیف و شرح است که مطرح شد: «اصطلاحی است که بیشتر دربارهی تجزیه و تحلیل موسیقی به کارمیرود به معنای پشت سر هم ردیف کردن ویژگیهای فنی یک قطعهی موسیقی بدون آن که هدفی دیگر در میان باشد. با این تعریف سیاههی ویژگیها را میتوان با توصیف (البته از جنبهی فنی و به بیانی واقعگرایانه) دارای پیوند دانست.»
به عنوان مثالی بزرگنمایی شده از این فن، بخشهای نخست «تجزیه و تحلیل کنسرتینو برای سنتور و ارکستر اثر حسین دهلوی» نوشتهی «مینو مهدیزاده تورزنی» (بخشی از پایاننامهی کارشناسی مولف) منتشر شده در ماهنامهی تخصصی «گزارش موسیقی» اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۹ خوانده و به بحث گذاشته شد؛ سرجمع گفت و گو در این باره این بود که سیاههی ویژگیها که خود در منابع، یکی از نمونههای ضعیف تجزیه و تحلیل موسیقایی به شمار میرود، به همان نسبت ابزاری کم توان برای یاری رساندن به نقد موسیقی نیز هست.
۱ نظر