گفت و گو در مورد قیاس با طرح یک ایراد معمول علیه آن گسترده شد. معمول است که گفته میشود «این دو چیز را نمیتوان با یکدیگر مقایسه کرد زیرا از یک جنس نیستند» این ایرادی است که خیلی وقتها به قیاس انجام شده میگیرند. اما در مورد موسیقی بهتر است پیش از این که تسلیم این ایراد شویم بررسی کنیم که قیاس از کدام جنبه انجام شده است. برای مثال مقایسهی «شب دگرگون» اثر آرنولد شونبرگ و «مقام شاختایی» از کارگان خراسانی به طور عمومی ممکن است امکانپذیر نبوده و شایستهی عنوان «قیاس مع الفارق» گردد اما مقایسهی همین دو قطعه از نظر میزان جمعیتی که به آنها توجه نشان میدهند (آمار عددی میزان مردمپسندی) قیاسی -از لحاظ منطقی- درست است.
این گفتاوردها ضمن این که به درک بهتر شرایط مختلف قیاس کمک کرد کارگاه را از طریق یادآوری این نکته که قیاس «ابزار کارآمدی برای ارزیابی نیز هست» وارد مهمترین بخش از تکنیکهای این جلسه (داوری/ارزیابی/ارزشگذاری) کرد.
به طور معمول در زبان فارسی سه مفهوم یاد شده بسیار نزدیک به هم هستند و از لحاظ منطقی نیز با پیوند دارند و دستکم یکی ممکن مستلزم به کار بستن آن دو دیگر باشد. اما آنچنان که در کلاس مطرح شد این اصطلاحها برای جدا کردن و شفافسازی روندهایی به کار گرفته شدهاند که از لحاظ معنایی با یکدیگر کاملا یکسان نیستند (و در زبانهای دیگر مانند انگلیسی نیز واژگانی با تفکیک معنایی برای آنها به کار گرفته میشود).
بر این اساس داوری (Judgment) چنین تعریف میشود: «داوری یا قضاوت به معنی بسیار عام فرآیند تصمیمگیری دربارهی صحت یک گزاره یا میان چند گزاره مطرح است. به این معنی در نقد موسیقی فرآیندی است که به طور پایا حضور دارد هر چند که حضورش به طور آشکار اعلام نشود و برای مثال در فرآیند شکلگیری متن یا تشخیص ویژگیها نمود بیابد.
این واژه را گاهی به همراه نقد به کار میگیرند به این معنی که خوب و بد (یا دوگانی متضاد دیگری دربارهی اثر موسیقایی) یک اثر موسیقایی را به طور روشن بیان کند. در حقیقت این اعلام رای نقدگر از میان دو حالت متضاد موجود است.»
همان طور که در تعریف پیداست داوری به معنی یک روال مرکزی تصمیمگیری یا گزینش به طور عام در بسیاری فرآیندهای نقدگرانه وجود دارد اما آنچه بیشتر مقصود این بخش از درس است معنای خاصتر آن (یاد شده در بخش دوم تعریف) است.
به عنوان مثالی از یک داوری بسیار آشکار و احساسی بخشی از یک نوشته اینترنتی دربارهی آلبوم «پرچم سفید» «محسن چاووشی» با عنوان «لعنت به این آواز» (نام نویسنده مشخص نبود) خوانده شد:
«اما برویم سراغ تنظیم، شروع کار بخوبی سرعت میگیرد و شنونده را مجذوب این آهنگ میکند آرامش چاوشی در ادای کلمات و دوری از تنش وهیجان کاذب همیشه مرا شیفته خود کرده بخوبی از پس اورتورهای هاوس[؟] بر میآید/ ضرباهنگ کار به شکل سینوسی جلو میرود و این باعث میشود کار در ژانر خودش شنیدنی باشد.
تنظیم نمره قبولی میگیرد، ترانه نیز متفاوت هست همین! تجربه خوبی در این سبک بود که اغلب ترانه های سبک الکترونیک از فقدان نو آوری زجر میبرند.»
در تکمیل این مثال نمونهی پوشیدهتری مورد بحث قرار گرفت که همان نقد محمدجمال سماواتی بود. بخشی از این نقد که به عنوان مثال قیاس خوانده شد به خودی خود حاوی هیچ داوریای (به مفهوم خاص) نیست اما اگر آن را در پرتو عنوان مقاله و این فراز دیگر (که چندین بند پیش از آن آمده): «[…] موسیقی اصیل ایرانی، یا لااقل شاخهای از درخت تناور آن، جایگاهی را که فراچنگ آورده بود با بازگشتی به گذشتهاش یعنی سالهای قبل از ۵۷، اندک اندک از دست میدهد.»
از اینجاست که میتوان تشخیص داد بنا بر نظر منتقد، این بازگشت ارزشی مثبت نداشته و به قرینه آن، مقایسه میان نمایندهی گروهنوازی آن روز با پیش از سال ۵۷ نیز داوریای مثبت را برنمیانگیزد.
۱ نظر