توجه: این درسنامه/گزارش، پیشنویس است و هنوز ویرایش نهایی نشده است. برخی مثالها و نقلها نسبت به آنچه حقیقتا در کلاس رخ داده، مورد بازبینی قرار گرفته و دقیقتر و مشروحتر نوشته شدهاند.
«کارگاه آشنایی با نقد موسیقی» در هفتهی گذشته به میانهی راه خود رسید. چهارمین جلسهی این کارگاه هشت جلسهای، چهارشنبه ۱۸ بهمن ماه، به درسهای «سه یاریگر نقد موسیقی» و «زبان و واژگان» اختصاص داشت، که ابتدا به پیوند میان «نظریهی موسیقی»، «تجزیه و تحلیل موسیقایی» و «موسیقیشناسی» با نقد موسیقی و سپس مسائل مربوط به زبان و واژگان به کار رفته در نقد میپرداخت.
مانند جلسهی گذشته ابتدا بررسی برخی تمرینها انجام شد. نوشتهی «نیوشا مزیدآبادی» دربارهی «ترکیب ۱» (از تمرینهای جلسهی دوم) اولین متن مورد بررسی بود. مدرس (آروین صداقت کیش) جملهی توصیفی «[این قطعه] اجرای یک دوئت تار است که با حفظ برخی ارزشهای موسیقی ایرانی، آهنگساز سعی کرده از بند ردیف جدا شود.» را مطرح کرد و از نویسنده پرسید: منظور از «برخی ارزشها» کدام ارزشهاست؟ وی پس از این که پاسخ روشنی دریافت نکرد پرسید: اصلا ارزشهای موسیقی ایرانی کدامها هستند؟ نقدگر اذعان کرد که هنگام به کار بردن این ترکیب به این مساله نیاندیشیده است و اکنون هم پاسخی روشن برای آن ندارد.
مدرس توضیح داد که بسیاری از ترکیبهایی که در نقد به کار میرود و ما هنگام خواندن از روی آنها سرسری میگذریم وضعیت مشابهی دارند، یعنی استفادهکنندگانشان دقیقا نمیدانند معنیشان چیست و چرا به کار گرفته میشوند. این امر به ویژه زمانی واضحتر میشود که از آنها خواسته شود در این مورد به طور تحلیلی توضیح بدهند.
برای نشان دادن دقیقتر وضعیت مدرس در ادامه مثالهای دیگری ارائه کرد؛ “چند سال پیش در یکی از مقالات پژوهشیام (و نه نقد) از اصطلاح «ردیفِ دستگاهی» یا «[موسیقی] ردیف دستگاهی» -که برای داوری علمی، پیش از انتشار در کتاب سال شیدا نزد «محسن حجاریان» فرستاده شده بود- استفاده کرده بودم. از جمله نکاتی که داور گوشزد کرده بود این بود که این اصطلاح به چه معناست؟ و پس از بحثی پیشنهاد داده بود که در متن این مقاله به جای آن اصطلاح -که بیشتر کارکردی به مفهوم جداسازی یک گونه یا سبکِ تلقی از موسیقی دستگاهی را دارد- در برخی موارد از «ردیف دستگاهها» و در برخی دیگر از «موسیقی دستگاهی» استفاده شود.
من هنگام نوشتن دقیقا به جنبههای مختلف این موضوع فکر نکرده بودم که معنای این واژهی مرسوم (در آن زمان) چیست؟ و چرا به کار میرود؟ پس از اشارهی داور متوجه شدم که جایگزینی پیشنهادی چه تغییرات معنایی در مقالهی من میدهد و آن را تغییر دادم.” علاوه بر این مثال مدرس اشارهای هم به بحث مشابهی در شورای نویسندگان فرهنگ و آهنگ کرد که طی آن «بابک بوبان» خواستار شرح یک اصطلاح پرکاربرد و همهگیر –که به زعم او به شکل نیاندیشیده در مقالات به کار رفته بود- شد.
نوشتهی بعدی از آن «محمود توسلیان» دربارهی قطعهی «اصفهان» از مجموعهی «مزامیر» «خالد جبران» (عود و بوزوک نواز فلسطینی) بود (نقدگر ساز را دیوان و موسیقی را از منطقهی آناتولی تشخیص داده بود). مدرس پیش از آغاز بحث در مورد آن، از نویسنده پرسید که آیا دربارهی موسیقیای که در نوشتهاش آن را متعلق به «آناتولی (ترکیه)» دانسته است اطلاعات نظری و موسیقیشناختی یا تجربهی عملی دارد؟ توسلیان گفت: “نه، تنها به عنوان شنونده موسیقی این ناحیه را میشناسم.” مدرس پرسید پس به این ترتیب چگونه در جملهی «[قطعهای] که با نگرشی جدید به مقامات موسیقی آن ناحیه دست به خلاقیت دست زده است.»
متوجه «نگرش جدید» شدید؟ یا در جملهی «فواصلی که در [… قطعه] به گوش میرسد، بیانگر اجرای این قطعه در مقامهای موسیقی ناحیهی آناتولی است» فواصل مورد اشاره چه هستند و با کدام مقام از مقامهای آناتولی ارتباط دارند (به شرط آن که بپذیریم چیزی تحت عنوان «مقامهای ناحیهی آناتولی» وجود دارد)؟ یا در عبارت «تلاش نوازنده برای جدا شدن از انگارههای معمول و جاری در موسیقی آن منطقه –به لحاظ جملهپردازی و استفاده از فاصلههای متداول- گویای این است که […]» اولا انگارههای معمول و جاری در آن منطقه کدام هستند؟
۱ نظر