به عنوان مثال بخشهایی از یک نوشته که نویسندهای به نام «پیام» با عنوان «سشواری بر زلف پریشان موسیقی» در وبلاگ «حلاجوشان» منتشر کرده خوانده شد:
«یکی از مسایلی که همواره مورد توجه نامجو قرار میگیرد اشتراکی است که گام بلوز با گام شور در ردیف موسیقی ایرانی دارد. اگر درجات مختلف این گام ها که عمدتا با تقریب خوبی یکسان بوده و از اهمیت مشابهی برخوردارند را بررسی کنیم، در می یابیم که چنین اشتراکی به راستی میان گوشه ی اوج و گام بلوز وجود دارد(۱) و نامجو به نکته ی جالبی توجه کرده است. با کمی اغماض و سهل انگاری، به خوبی می توان ملودیهای بلوز و شور را به هم وصل کرد و در ادامه ی یکدیگر اجرا نمود. از طرفی کشف این موضوع توسط نامجو که با موسیقی راک به عنوان موسیقی که ریشههایش را باید در بلوز جستجو کرد هم آشنایی دارد نیز کاملا معنی دار و قابل قبول است (۲).»
همان طور که در این نوشته میبینیم انتخاب رابطهی میان گام بلوز و گام شور (و توضیحاتی که در پینوشت آورده است) فارغ از درستی یا نادرستی، انتخابی مرتبط با تئوری موسیقی است و روشن میسازد که نویسنده براساس گونهای از تئوری موسیقی ایرانی میاندیشیده که دستگاهها را به گام فرومیکاهد.
دو مثال بعدی در این مورد از دو نوشتهی سجاد پورقناد «نگاهی به اپرای عاشورا» و «نگاهی به شوشتری برای ویلن و ارکستر» انتخاب شده بود:
«وقتی ما به دستگاه شور و یا آواز دشتی به عنوان گام نگاه می کنیم، فواصل این گام به ما اجازه میدهد که بدون احساس تغییر گام، صدای دومی با فواصل کروماتیک داشته باشیم، در واقع شور شاید تنها گام ایرانی باشد که به آهنگسازان این امکان را داده است.
در این قسمت عبدی همچون دیگر بخشهای این پرده، موتیفهایی خارج از گام اصلی اجرا میکند و به حدی آن موتیفها بی ارتباط با تم اصلی هستند که تصویری متفاوت از صحنه را به شنونده القا میکنند ولی در این مورد خاص به این خاطر که شور خاصیت فوق الذکر را دارد و این جاذب بودن گام شور، برای فواصلی که در گام دیاتونیکش وجود ندارد، باعث میشود شنونده جدایی بین تم اصلی و قسمت اجرا شده با پیانو را احساس نکند»
«شوشتری یکی از گوشه های دستگاه همایون، یکی از دستگاه های هفت گانه موسیقی ایران است. گستره گوشه شوشتری دو دانگ بوده و شاهد آن سوم نیم بزرگ با شاهد همایون و چهارم درست با گستره گوشه شوشتری دو دانگ بوده و شاهد آن سوم نیم بزرگ با شاهد همایون و چهارم درست با نت ایست همایون فاصله دارد. ایست شوشتری مطابق با ایست همایون و ایست موقت آن همان شاهد همایون است. لازم به ذکر است که در بعضی از موسیقیدانان، شاهد همایون را فاصله ششم آواز اصفهان ندانسته و پنجم شاهد همایون می دانند، حسین دهلوی آهنگساز این اثر هم، چنانکه در پارتیتور شوشتری نوشته، موافق با این نظریه است که به عقیده نگارنده هم، نسبت به نظریه اول، صحیح تر به نظر می رسد، ولی به این دلیل که بسیاری از کتاب های تئوری موسیقی ایران، فاصله ششم اصفهان را شاهد محسوب کرده اند، در این نوشته شاهد ما همان فاصله ششم عنوان شده تا موجب سردرگمی آشنایان با آن تئوری نشود.»
همان طور که مشاهده میشود در دو اثر که هر دو اثر سمفونیک ایرانی هستند نویسنده دو انتخاب مختلف صورت داده است در اولی از «گام شور» و ویژگیهایش صحبت کرده و در دومی از گسترهی گوشه (که اتفاقا دو دانگ است و میتوانست براساس یک نگاه تئوریک گام هم شمرده شود) و نغمههایی تحت عنوان «شاهد» و «ایست». دلیل چنین تفاوتی در گزینشها را باید از یک سو در سبک این آهنگسازان و نگاهشان به موسیقی ایرانی که از آن بهرهبرداری کردهاند و از سوی دیگر نگاه نقدگر به آنها دانست.
۱ نظر