انگار کائنات آمادهی شنیدن نوای او بودند!
پویندگان راستین هنر ایرانزمین آموختهاند که در بزنگاههای تاریخی، چونان شبانان گمگشته، با برقِ صاعقهای مسیر را بیابند. آموختهاند که چگونه طفل نوپای نغمه را بهدندان بکشند و از دالانهای تنگ و سخت روزگار برهانند. «آلفرد ژان باتیست لومر»، «لیلی بارا»، «سروژ خوتسیف»، «توماس کریستین داووید» و حالا «فلورانس لیپت»، میهمانان خنیاگر ایرانزمین، چنان شیفتهی مردم و فرهنگ ایران شدند که هرچه را داشتند با سخاوت تقدیم به ایرانیان کردند. این نوشته پاسداشتی است بر خدمات سرشار از عشق بانویی انگلیسی بهنام فلورانس لیپت؛ هنرمندی که بهواسطهی پیوند زناشویی با یکی از هنرمندان کشورمان، میهمان ما شد و در خاک ایران، سرزمینی که عاشقانه دوستش میداشت، جاودانه شد!
یکسال پیش بود که بهتوصیهی استادم «محمدسعید شریفیان» تصمیم گرفتم برای نخستینبار بهکلاس همسر ایشان، فلورانس لیپت بروم. با زندگینامه خانم لیپت پیشتر آشنا بودم و میدانستم در بهترین مراکز آکادمیک آواز انگلستان تحصیل کرده و در طول تحصیل، همواره دانشجویی ممتاز بوده است. این برایم بهترین فرصت بود تا پاسخ پرسشهایم را از منبعی معتبر در زمینهی آواز بپرسم. پس از سفر خانم لیپت به ایران، بهسرعت کلاسهای ایشان تشکیل شد و از نخستین جلسه، متوجه شدم چه سرمایهی هنری بینظیری در کنار ماست.
شاید بتوان فلورانس لیپت را بهترین استاد آوازی بدانیم که پا به ایران گذاشته است؛ البته نباید فراموش کنیم پیش از او نیز در ایران خوانندگان و مدرسان آواز توانمندی در زمینهی آواز به تدریس و تربیت شاگرد پرداختهاند؛ هنرمندانی مانند: لیلی بارا (استاد آواز اتریشی که در کهنسالی به ایران آمد)، اِولین باغچهبان (استاد آواز ترکیهای و نوازندهی پیانو که بههمراه همسرش «ثمین باغچهبان» به ایران آمد)، «فاخره صبا»، «پری ثمر» و …، اما تفاوتی که فلورانس لیپت با این هنرمندان داشت در تجمیع صفاتی بود که این هنرمندان یا تمام آنها را نداشتند یا در آن بهقدرتِ لیپت نبودند؛ از جمله:
۱- رپرتوار گسترده از آثار مختلف آوازی از جمله اپراها، کانتات و مسها و بهخصوص لیدها و دیگر آثاری که برای رسیتال آواز ساخته شده بود؛
۲- آشنایی کامل با زبانهای انگلیسی و ایتالیایی و آشنایی مطلوب با زبانهای فارسی و آلمانی؛
۳- آشنایی با پیانو و توانایی اجرای این ساز بههمراه آواز خود و همینطور همراهیکردن هنرجویان در بخش آکومپانیمان قطعات مختلف؛
۴- کسب افتخارات ملّی در زمینهی آواز در بریتانیا که یکی از سه کشور دارای مکتب در آواز کلاسیک است؛
۵- آشنایی قابل توجه با آناتومی بدن انسان و چگونگی آموزش آن به زبان ساده برای هنرجویان
۶- آشنایی با خوانندگان روز دنیا و جریانات روزِ آواز.
فلورانس لیپت در طول فعالیت هنریاش بیشتر وقت خود را به تربیت شاگردان و در کنار آن به اجرای کنسرت پرداخته است. متأسفانه ضبطهایی که از کنسرتهای او موجود است، کیفیت چندانی ندارد و او تنها دو کنسرتش را در استودیو تکرار و ضبط کرده است که یکی از مشهورترینهای آنها «خسوف» ساختهی همسرش محمدسعید شریفیان است و دیگری رسیتالی که در انگلیس ضبط شده است. در همین نمونهها میتوان تواناییهای قابل توجه وی را در آواز و استفاده از تکنیکهای آوازی شنید.
لیپت صدایی با وسعتی بسیار بالا داشت؛ او در صدای «چست ویس» (Chest voice) تا A2 توانایی اجرای آواز با کیفیت و حجم مناسب داشت و با همین توانایی، او خوانندگان مرد را با همان رِنجی که میخواندند، همراهی میکرد و آموزش میداد. در صدای «هد ویس» (Head voice) نیز وسعت صدای او گسترده بود؛ بهطوریکه شنونده را در تشخیص سوپرانو یا متسو سوپرانوبودن صدایش، دچار تردید میکرد.
حضور فلورانس لیپت در ایران، موقعیتی استثنایی برای ترقی این هنر در کشور ما و همچنین زمینهساز اصلاح تصورات رایج اما اشتباه در ایرانزمین بود. وی منتقد سرسخت تعلیم آواز از سوی افراد کماطلاع بود و نوع تعلیم آنها را تهدیدی برای صدای هنرجویان آواز میدانست؛ او میگفت: «صدای انسانی مانند ساز نیست که اگر خراب شد آن را تعویض کنیم؛ معلم آواز از نخستین روز کلاس که ژانر صدایی هنرجویش را مشخص میکند، مسئول بهداشت صدای اوست.»
یادشون گرامی!