تکنیک مورد استفاده دیگر برای نشان دادن تضاد بین روی مردانه و روی شکننده و لطیف درونی استفاده از دو مُد یا دستگاه موسیقی ایرانیست. چهارگاه یا دستکم دانگهایش برای مردانگی-پهلوانی، و –فکر میکنم- دشتی برای روی درونی و لطیف و احساسی داشآکل. دانگهای چهارگاه در صحنههای مربوط به مبارزه و حضورهای قهرمانانه داشآکل به کار میرود، در حالی که دشتی تقریباً همیشه با صحنههای عاشقی و احساسی فیلم عجین است.
این پیوند چهارگاه با مردانگی، همانطور که در مقاله دیگری که در ماهور منتشر شده بررسی کردهام، کمسابقه نیست و البته برآمده از ذهنیت عمومی جالبی درباره این مد یا دستگاه است. اولاً، وقتی کلیدواژه مردانگی+چهارگاه یا پهلوانی+چهارگاه را گوگل کنید، به خیل بزرگی از نوشتههای فارسی عامیانه و غیرتخصصی برمیخورید که اینها را با هم همپیوند میداند. شاید به نظر برسد که چون این نوشتهها عامیانهاند نباید جدیشان گرفت، ولی اتفاقاً در این مورد، چون سروکار ما تداعیهای ذهنی عمومی یک مد موسیقی ایرانی است، باید نوشتههای عامیانه را جدی گرفت.
از طرف دیگر، این تلقی از چهارگاه، گهگاه به طور جالبتوجهی در نوشتههای تخصصی هم به چشم میخورد. از همهجالبتر شاید کتاب «موسیقی ملی ایران» نلی کارن و داریوش صفوت باشد که در آن میخوانیم (نقل به مضمون): چهارگاه تداعیگر خطوط تیز و زاویهدار است و شور تداعیگر خطوط منحنی (احتمالاً دلیل این خوانش هندسی از سوی آنان فاصله دورتر فواصل چهارگاه نسب به هم در قیاس با شور است). در ادبیات هنرهای تجسمی، معمولاً فرض میشود که خطوط راستگوشه و اشکال زاویهدار –مثل بدن ورزیده مردانه- تداعیهای مردانه دارند و خطوط و شکلهای منحنیدار، تداعیهای زنانه. مثال خیلی متاخرش گرافیک شماره آخر مجله تایم است که موضوعش شخصیت سال تایم، یعنی تیلور سوییفت است.
در گرافیک و صفحهبندی این شماره از مجله، جابهجا از خطوط منحنی مطابق هیکل سوییفت، که انگار نماد تمامعیار هیکل بینقص و مدرن زنانه است، استفاده شده است. از طرف دیگر، اگر دقت کنیم، در کلّ ردیف میرزاعبدالله یا مثلاً ردیف دوامی به روایت کریمی، تنها در دو گوشه حُدی و پهلوی در چهارگاه ابیات شاهنامه به آواز ایرانی خوانده میشوند، و خوب میدانیم که شاهنامه چقدر با مفهوم پهلوانی و پهلوان به عنوان فیگوری که هم از نظر جسمی توانمند است و هم از نظر ذهنی پر از فضیلت پیوند خورده است.
۱ نظر