وضع فرهنگ و هنر پس از هر کودتایی، در هر نقطه از جهان، صرف نظر از مسائل جامعه شناسانه، شباهت های ساختاری نزدیکی با یکدیگر دارد. کافی است که به شرایط مردم در دوران پساکودتای کشور ترکیه، دقیق شویم. البته فقدان شفافیت و تعریف موسیقی در چند دهه اخیر در ایران، موسیقی را همواره به صورت آرمانی-سیاسی جلوه داده است.
در این شرایط وهمآلود، هنرمندانی، ذوق خود را با تاروپود احساسی مرتعش از زیرو بم اتفاقات اجتماعی، همچون کنشگرهای مردمی، پیوند زدهاند و بعد از کودتای ۲۸ امرداد، با سختی و صعوبتی بیبا تاروپود احساسی مرتعش از زیرو بم اتفاقات اجتماعی، همچون کنشگرهای مردمی، پیوند زدهاند و بعد از کودتای ۲۸ امرداد، با سختی و صعوبتی بیبد۷، جراحی میشوند. این ممیزی، توسط کسانی صورت میگیرد که از میان حزب توده، در برخی از مناصب دولتی، در بخش فرهنگی تکیه زده اند و قاعده بازی هنرمندان همسلک پیشین خود را بهتر از دیگران میدانستند!
به عنوان مثال، ترانه «پرستو»با صدای منوچهر سخایی، به یاد سرگرد محمود سخایی از نظامیان وفادار به مصدق در کرمان، ساخته شده است.
کما اینکه آن چنان تنگنای خفقان در آن سالها زیاد بود که، اخوان ثالث در فروردینِ سال ۱۳۳۵ خورشیدی برای محمد مصدق، در شعر کلاسیک «تسلی وسلام»، نتوانست آشکارا از ممدوح خود نام ببرد و نوشت: «برای پیرمحمد احمد آبادی» که تا پس از انقلاب ۵۷ دستمایه برای موسیقی قرار نگرفت.» (پوریا اخواص و سپیده رییس سادات آن را اجرا کرده اند.)
و با شعر ایرج پارسیفر با آهنگسازی منصور تهرانی، در سرودی با مطلع ِ«مصــدق، مصــدق/تو ســرباز صــادق» مواجه می شویم که این سرود پس از سی تیر ۱۳۳۱ توسط جبهه ملی اجرا شده است.
سال های اخیر ترانه پاپ «خانه ۱۰۹» با صدای مینا رضوانی و آهنگساز فریدون کامرانپور، تنظیم فریبرز لاچینی و شعر غوغا خلعتبری، نیز اجرا شده است که به صراحت از کودتای مرداد، سخن رفته است.
گویا در همان سال کودتا، یا در سالمرگهای بعدی، «عماد رام» نیز، شعری را با مطلع زیر، سرود و خوانده است: «بهترین بابای دنیا بود/او تمام عمر با ما بود/بهترین بهترینها، نازنین نازنینها/یک وجب از خاک ایران را به صد عالم نمیبخشید».
این آهنگ، در واقع ضرباهنگ کُندی از موسیقی معروف ترانه معروف «انریکو ماسیاس» به نام «من سرزمینم را ترک کردهام» (J’ai quitté mon pays)
اما نکته جالب در میان سرودهایی که بارها از سوی جناحهای مختلف ایرانی خوانده شد و میشود، خوانش سرود «ای ایران» است که در سال های بعد از ۱۳۳۲، به صورتی تناوبی و تزاحمی (!) از سوی حکومت مورد تایید و حمله دولت قرار می گرفت.
امین الله رشیدی درباره وضع موسیقیدانان بعد از کودتای ۲۸ امرداد گفته است: «هنرمندان عموماً سیاسی نبودند. حتی من که در حدود ۲۸ سالم بود و در جبهه ملی اسم نوشته بودم و سمپاتی داشتم. حتی قبل از کودتا هم که طرفداران مصدق (مثل محمد جمالی آشتیانی مدیر روزنامه خدنگ می آمدند) و در همین «سیدخندان» درخواست می کردند که سرودی برای طرفداری جریان دولت بخوانیم، من پرهیز می کردم.»
روایت مبارزه نابرابر مصدق چی ها با انگلیسی ها، در آثار استاد محمد حسین کیانی قشقایی، پدر آواز قشقایی، میرزا ماذون خواننده ای و سراینده نیز برای بررسی بیشتر، قابل تامل است. ایل قشقایی به تنها نیروی مسلحی که به حمایت از محمAFلیسی ها، در آثار استاد محمد حسین کیانی قشقایی، پدر آواز قشقایی، میرزا ماذون خواننده ای و س۸قیق و پژوهشی درخور است. به عنوان مثال، سرتیپ غلامرضا مین باشیان، در سال ۱۳۳۳، به ریاست «هنرستان باله» گماشته شد.
انتصاب موقت مهدی خالدی به عنوان سرپرستی موسیقی رادیو تهران در سال ۱۳۳۳. استعفای روبیک گریگوریان از تمام مشاغل و مهاجرت به آمریکا واقامت برای همیشه در سال ۱۳۳۳ و اتفاقات ۱۳۳۴، استعفای مشیرهمایون شهردار از ریاست شورای عالی موسیقی رادیو (نوزانده پیانوی پُرحرف و حدیث مرا ببوس)… شاعر ترانه مرا ببوس «حیدر رقابی» از دوستداران مصدق بود.
جالب اینجاست که امین الله رشیدی درباره انگیزه تاسیسِ برنامه گلها، آن را متاثر از شرایط سیاسی آن زمان میداند و درکتاب «عطر گیسو»، ص ۱۱۲ میگوید: «در این گونه مواقع، مدیران و برنامه ریزان و گردانندگان سیاستمدار، همواره بر این دردها، دواهایی درآستین دارند، یکی از این داروهای مخدر و مسکن، سوق دادن مردم ناراضی به سوی عرفان و درویش مآبی و اعراض از دنیا و مافیها است… برنامه گلها هم بر اساس همین تز در سال ۱۳۳۵ یعنی عرفانبازی و درویشسازی تنظیم و علم شد!»
به هرحال، گنجینه ترانه ها و موسیقی های متاثر از رویدادهای ۱۳۳۲، برای تاریخ معاصر باید جمع آوری شود، زیرا در سالهای مذکور، موسیقی، در واقع یک «صنعت – هنر – رسانه» بود. در واقع خواننده یک آنسامبل، اگر در خدمت حزب یا نظام یا مردم بود، میتوانست، همانند یک رسانه اغواگر و قدرتمند ظاهر شود و این کارکردِ قدرت رسانهای موسیقی، در انقلاب ۱۳۵۷ نیز توسط گلریز، ناظری و شجریان و لطفی و هنرمندان گروه چاووش، بسیار مشهود است.
۱ نظر