من لوید میلر را در مراحل مختلف زندگیام شناختم – از زمان ازدواج؛ فروپاشی خشمگین یک شراکت موسیقایی بزرگ؛ آوردن نسل جدید؛ ایجاد شراکتهای موسیقایی تازه؛ طلاق؛ و فروپاشی خشمگین شراکت بزرگ دیگری. شاید همیشه با هم صحبت نمیکردیم، اما اغلب از طریق ایمیل در ارتباط بودیم. وقتی به مکاتبات گذشتهمان نگاه میکنم، از صداقت من در رابطه با لوید و از حمایت و همدردی بینظیری که نشان میداد، شگفت زده میشوم.
این نوع پیامهایی است که لوید برایم ارسال میکرد: «داداش، خیلی خوبه که ازت خبر دارم. نگران تو هستم، چون تو تنها خویشاوند موسیقایی و تنها فرزند روحی من در حال حاضر هستی. یادت باشه که هر مشکلی در زندگی، درس ماست؛ چون همه چیز همانند یک دبیرستان بزرگ – اغلب پر از زورگوها و دسیسهبازها و تنها چند دوست واقعی پشتیبان – است. خوشحال باش و در ارتباط بمان، داداش. – لوید»
باید اضافه کنم که لوید میلر نفرت ورزیدن را نمیشناخت؛ او هیچگونه کینه در دل نداشت؛ یا شاید اینطور تعلیم دیده بود که چنین نباشد. او بارها به سراغ دیدگاههای فلسفی و دینی مختلف رفت، آنها را تغییر داد و بازگرداند، به روشهایی که دنبال کردن آنها تقریبا غیرممکن بود؛ اما یک نکته را میتوانم یقیناً بگویم: من با بسیاری از موسیقیدانانی که مدعیاند همه چیز را فقط برای موسیقی انجام میدهند، آشنا شدهام – و اکثر آنها دروغ میگفتند – برای لوید میلر، همه چیز حقیقت بود.
ما در عمل با هم کار میکردیم؛ من و لوید میلر! و او در امور قراردادها، تعهدات حسابداری و حتی درج دقیق توضیحات در ضبطها از هر جهت دقیق و حساس بود.
در یکی از آخرین تبادلات ما، لوید میلر برایم نوشت: «من جدی دربارهٔ احیای قریبالوقوع «کلاسیک جز» فکر میکنم، زیرا دنیا آمادهٔ نابودی است؛ اما من احساس و امید دارم که خداوند تلاش نهایی برای یافتن چند روح خوب را به ما عطا خواهد کرد تا برای آخرین بار نور، عشق و زیبایی هنرها را به اشتراک بگذاریم، پیش از آنکه همه چیز منفجر شود و جایش برای هزار سال حیات بهشتی بر روی زمین – آنچه که تمام ادیان وعده دادهاند – باز شود. مثل الماسی که در کنار آبراهه افتاده یا تکهای از طلا در یک سطل زباله در یک استراحتگاه روی جادهای متروک در بیابان؛ جَز اصیل دوباره کشف شده و به عنوان تنها گنجی که آمریکا به همراه زشتیهای مجتمع نظامی-صنعتی که ما به ارث بردهایم، اختراع شده است، ستایش خواهد شد. بگذارید دیگران کار کثیف دوست قدیمی ما، شیطان، را انجام دهند، در حالی که چند نفر ما جرأت میکنیم همرنگ جماعت نشویم.»
۱ نظر