گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

یادبودی برای لوید میلر (۱)

لوید میلر (کورش علی‌خان) در کنار همسرش کاترین
در اوایل صبح روز ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴، لوید میلر (کورش علی‌خان) درگذشت. او ۸۶ سال داشت. علی‌رغم اینکه علت وفات او فاش نشد، همسرش کاترین سنت جان (Katherine Saint John) اعلام کرد که او به تازگی دچار سکته مغزی شده بود؛ میلر مدتی از زمان‌ها وضعیت سلامتی‌اش رو به افول می‌رفت. ایوتن «اگون» آلاپت از شرکت “Now-Again” که با میلر در مدیریت و ترویج مجموعه آثار ابتکاری و مرموز جاز همکاری می‌کرد، این سوگنامه را نوشته است:

من او را «استاد» می‌نامیدم، چرا که او در حوزه‌های فراوان، چالش‌ها و دیدگاه‌های یگانه، استادی واقعی بود. کسانی که احساس می‌کردند باید ادامه این متن را بخوانند، احتمالاً با مجموعه استثنایی از ضبط‌ها که لوید ضبط و منتشر کرده بود – چه در پاریس و چه در آمریکا – و نهایتاً به شاهکار مستقل او با عنوان «جاز شرقی» منجر شد، آشنا هستند. از خوانندگانی که تا این حد علاقه نشان می‌دهند، لازم است بابت خصوصی بودن این یادداشت عذرخواهی شود، زیرا لوید دوست نزدیک و همکار موسیقایی من بود؛ همانگونه که نمی‌توانستم درباره مرگ گالت مک‌دیرموت (Gal MacDermot) یا دیوید آکسلفت (David Axelrod) به شکلی غیرشخصی بنویسم، در اینجا نیز نمی‌توانستم از پس جنبه‌های شخصی برآیم.

زندگی من در عرصه موسیقی بیش از یک چهارم قرن به طول انجامید؛ در حالی که زندگی موسیقایی لوید تقریباً به مدت ۷۵ سال ادامه داشت. ما برای اولین بار زمانی ملاقات کردیم که او از سالت لیک سیتی به لس‌آنجلس رانندگی کرد تا دیسکوگرافی وینای (vinyl) خود را به من تحویل دهد! از این مجموعه، حتی یک از ماکت پیانوی تک نوازشی‌اش به همراه جف گیلسون (Jef Gilson) در پاریس در اوایل دهه ۶۰ نیز وجود داشت.

او هرگز به من نگفت که چرا آن رانندگی طولانی – تقریباً بیست سال پیش – را انجام داد، اما از همان ابتدا بین ما ارتباطی برقرار شد و آن شبِ به یادماندنی ما منجر به یکی از چالش‌برانگیزترین روابطی شد که با یک استاد موسیقی برقرار کردم؛ رابطه‌ای که بهره و برکت زیادی برای من به همراه داشت.

لوید میلر، حدود سال ۱۹۴۹، در خانه‌اش در گلندیل، کالیفرنیا در محله راس‌موین گلندیل به دنیا آمد. او اغلب می‌گفت: «قبلاً از بالا به لس‌آنجلس می‌نگریستیم» که برای ساکنین قله‌های گلندیل نمایی خیره‌کننده به حساب می‌آمد. «یادم می‌آید وقتی که در ایگل راک به خانه شما سر می‌زدم – شهری که از روزهای مدرسه فِلینترید پرِپ برایم آشنا بود چون شب‌ها از خوابگاه فرار می‌کردم تا از ایگل راک عبور کنم و به بهروی کاورن بروم تا شاهد اجرای کید اُری (Kid Ory) یا جرج لویس (George Lewis) باشم!»، بعدتر لوید برایم نوشت، این اتفاق در اوایل دهه ۱۹۵۰ رخ داده بود، در زمانی که ریچارد نئوترا در حال ساختن مرکز تفریحی ایگل راک بود و پیش از آنکه آزادراه ۱۳۴ در تپه‌های پشت آن شکل بگیرد. حتی اگر لوید چهارده ساله به موقع موفق به سوار شدن بر اتوبوس در مسیر ایگل راک بولوار می‌شد، باز هم آن پیاده‌روی، که به نوعی عبور از میان بیابانی وحشی بود، کاملاً ترسناک به حساب می‌آمد؛ چنین بود شور و شوق او نسبت به جاز.

همچنین در این دهه، والدین میلر او را به بیمارستان‌های مختلف فرستادند تا چندین بار تحت درمان‌های شوک الکتریکی قرار گیرد؛ آن‌ها نمی‌دانستند با این کودکی که نمی‌توانست در قالب هیچ جعبه‌ای که انتظار داشتند قرار بگیرد، چه کنند. لوید داستان‌های فراوانی تعریف می‌کرد؛ داستان‌هایی که بسیاری از آن‌ها اغراق‌آمیز و عجیب بودند – از فرارش از آسایمر در میانه غرب، جایی که در یک لحظه از انجام لوبوتومی در امان بود، تا داستان‌های مربوط به کاترین سنت جان، همسر و همکارش (یک مؤمن حقیقی اگر چنین کسی وجود داشته باشد)؛ داستان‌هایی که او می‌گفت شاهد مدارک مکتوب آن‌ها بوده است.

لوید میلر به حدود دوازده زبان صحبت می‌کرد و توانایی نواختن هر سازی که در برابرش قرار می‌گرفت را داشت، حتی سازهایی که هرگز به آن‌ها دست نزده بود! او از کودکی این‌گونه بوده است، همان‌طور که به من گفت، یکبار از او پرسیدم که آیا فکر می‌کند ممکن است اوتیست باشد؟ او با خنده پاسخ داد: «من همیشه می‌دانستم که هنرمندانه‌ام» در حالی که اولین هجا را با آهی کشیده به سبک جنوبی طولانی می‌کشید… او افزود: «شاید!»

 

گفتگوی هارمونیک

مجله آنلاین «گفتگوی هارمونیک» در سال ۱۳۸۲، به عنوان اولین وبلاگ تخصصی و مستقل موسیقی آغاز به کار کرد. وب سایت «گفتگوی هارمونیک»، امروز قدیمی ترین مجله آنلاین موسیقی فارسی محسوب می شود که به صورت روزانه به روزرسانی می شود.

۱ نظر

بیشتر بحث شده است