کانتات «هفت شهرِ عشق در دیوان شمس» (برای کُر آکاپلا و فلوت) به آهنگسازی و رهبری حمید عسکری در روزهای ۲۵ و ۲۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ توسط گروه کُر اردیبهشت در تالار رودکی اجرا میشود. مریم گلزاریان، نوازنده فلوت در این اجرا است.
این اثر براساس غزلیات شورانگیز مولانا جلالالدین محمد بلخی در دیوان شمس و با ارجاع به مراحل هفتگانۀ سیر و سلوک در منطقالطیر عطار نوشته شده است: طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت، فقر و فنا.
کُر آکاپلا، صحنۀ آوازیِ طیف جامعه انسانی بوده، و از این جهت، با گفتگویِ پرندگان، تناسبی دارد. ساز فلوت نماد نوای الهیِ درون آدمی است و در این اثر، راهنمای پرندگان در سفر عشق است. مفهوم مرکزی این کانتات، تجربۀ «عرفان جمعی» است که مقولهای نادر، و منطقالطیر، نمونۀ بینظیر آن است.
از جهتی، سماع مولویان نیز گروهمحور بوده و در این متن، معنادار است. در این اثرِ موسیقی، بر همدلیِ عاشقانه و همراهی شورانگیز انسانها در سرزمین «وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» تاکید شده است.
در برگزاری این رویداد هنری، بنیاد رودکی، آموزشگاه موسیقی گام نو و مشاوران توسعه کسب وکار جوپار، همکاری دارند. فروش بلیط کنسرت از طریق سایت تیوال (www.tiwall.com) انجام میشود.
***
مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و عارف نامدار ایرانی، در دیوان شمس به ترسیم مسیری معنوی و سلوکی میپردازد که از آن به «هفت شهر عشق» تعبیر میشود. این هفت شهر، مراحلی هستند که سالک در راه رسیدن به معشوق حقیقی (خداوند) طی میکند و در هر مرحله، ویژگیها و حالات خاصی را تجربه میکند. این مراحل نه تنها توصیفی از سفر درونی انسان به سوی کمال است، بلکه تصویری از تحول و دگرگونی روحی و معنوی او نیز به شمار میرود.
۱. وادی طلب: اولین منزلگاه این سفر، وادی طلب است. در این مرحله، آتش اشتیاق و طلب در دل سالک شعلهور میشود. او احساس میکند که گمشدهای دارد و به دنبال یافتن آن است. این طلب، او را به جستجو و کاوش در دنیای درون و بیرون خود وا میدارد. در این وادی، سالک با سوالات اساسی در مورد معنای زندگی، هدف خلقت و حقیقت هستی روبرو میشود.
۲. وادی عشق: پس از طلب، وادی عشق فرا میرسد. در این مرحله، سالک با تمام وجود عاشق معشوق حقیقی میشود. عشق، او را از خود بیخود میکند و تمام وجودش را فرا میگیرد. در این وادی، سالک آماده است تا برای معشوق از همه چیز خود بگذرد و تمام تعلقات دنیوی را رها کند.
۳. وادی معرفت: با گذر از وادی عشق، سالک به وادی معرفت وارد میشود. در این مرحله، پردههای جهل و نادانی از چشمان او کنار میرود و او به درکی عمیق از حقیقت هستی دست مییابد. معرفت، او را به شناخت خداوند و صفات او رهنمون میکند و باعث میشود تا او به عظمت و جلال الهی پی ببرد.
۴. وادی استغنا: در وادی استغنا، سالک از هرگونه نیاز و وابستگی رها میشود. او به این باور میرسد که خداوند بینیاز است و او نیز باید سعی کند تا خود را از هرگونه وابستگی به دنیا و مافیها رها سازد. استغنا، او را به آرامش و سکون درونی میرساند و باعث میشود تا او از هرگونه دغدغه و نگرانی رهایی یابد.
۵. وادی توحید: وادی توحید، مرحلهای است که سالک به یگانگی خداوند پی میبرد و تمام کثرتها را در وحدت او میبیند. در این وادی، او به این باور میرسد که هیچ موجودی جز خدا وجود ندارد و همه چیز جلوهای از ذات اوست. توحید، او را به فنای در ذات الهی نزدیک میکند و باعث میشود تا او از خود فانی شود و در خدا باقی بماند.
۶. وادی حیرت: در وادی حیرت، سالک از عظمت و پیچیدگی هستی به حیرت میافتد. او هرچه بیشتر به شناخت خداوند نزدیک میشود، بیشتر به ناتوانی خود در درک او پی میبرد. حیرت، او را به سکوت و تفکر وا میدارد و باعث میشود تا او از هرگونه ادعا و تعصب دوری کند.
۷. وادی فقر و فنا: آخرین و دشوارترین مرحله این سفر، وادی فقر و فنا است. در این وادی، سالک از تمام صفات و ویژگیهای خود فانی میشود و در ذات الهی محو میگردد. فقر در اینجا به معنای نداشتن نیست، بلکه به معنای تهی شدن از خود و پر شدن از خداست. فنا، پایان این سفر و آغاز زندگی جاویدان است.
در پایان، هفت شهر عشق در دیوان شمس، نقشهای راه برای سالکانی است که در جستجوی حقیقت و کمال هستند. این مراحل، سفری دشوار و پر فراز و نشیب است، اما پاداش آن، رسیدن به وصال معشوق حقیقی و فنا در ذات اوست. مولانا در اشعار خود، با زبانی رمزآلود و پر از شور و اشتیاق، این مسیر را برای ما ترسیم میکند و ما را به پیمودن آن تشویق میکند.
۱ نظر