گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

سکوت ایرانی، مردانگی و داش‌آکل (۷)

در دو صحنه دیگر، با نوع دیگری از سکوت مواجه می‌شویم. در اولی، پس از این‌که داش‌آکل حال کاکارستم و نوچه‌هایش که به پسرک پیشخدمت آزار رسانده بودند را می‌گیرد، پسرک برای داش‌آکل چای می‌آورد و داش‌آکل با سکوت نگاهش می‌کند؛ سکوتی که این‌بار گرم و مهربانانه است. همین سکوت پس از پایان جنگ اول داش و کاکا در مواجهه با پسربچه‌ای دیگر تکرار می‌شود، نگاه و سکوتی مهربانانه و گرم. در حقیقت، سکوت منعطف داش‌آکل هم دوگانه موجود در پهلوانی را بازتاب می‌دهد: مقتدر در برابر زورگو، مهربان در برابر زوردیده. سکوت داش‌آکل در مواجهه با گروه اول خشم‌ناک و قدرتمند است، و در مواجهه با گروه دوم مهربانانه.

سکوتی که من از آن صحبت می‌کنم اگرچه به معنای سکوت صوتی-زبانی‌ست، اما لزوماً به معنای واگذاری بقیه راه‌های پیوند و ارتباط نیست. با وجود این‌که داش‌آکل عشقش را به کلام و صوت به مرجان ابراز نمی‌کند، راه‌های دیگری برای گفتن ناگفته‌ها در فیلم دیده می‌شود. در این میان، ردوبدل کردن نظر/نگاه یا gaze یا خیرگی یکی از مهم‌ترین راه‌های انتقال پیام بین مرجان و داش‌آکل است. دو نمونه آشکار این انتقال پیام نظری را می‌شود در در همان دو صحنه قرینه دید، یعنی وقتی برای اولین بار مرجان و داش‌آکل در مراسم تدفین پدر مرجان همدیگر را می‌بینند و در سکوتی طولانی و کمی بهت‌‌آمیز به همدیگر نگاه می‌کنند، و دومی در شب عروسی مرجان، از طریق پنجره اتاقی که مرجان و مادرش در آن هستند و رو به حیاط مرکزی‌ست، و خود پنجره هم در استعاره‌های معمارانه بسیار به چشمِ ساختمان شبیه شده است.

همچنین، در صحنه مهم دیگری، وقتی داش‌آکل برای ناهار به خانه حاج صمد دعوت شده و مرجان در حیاط مشغول قدم‌زدن و بازی‌گوشی‌ست، داش‌آکل به او از روی ایوان‌ها نظر می‌بازد. به خوبی می‌دانیم که این نوع ارتباط میان عاشق و معشوق در تاریخ ادبیات تغزلی فارسی سابقه پررنگ و دیرینه‌ای دارند. شمیسا این نوع ارتباط میان عاشق و معشوق را «نظربازی» می‌نامد، همان که حافظ هم به آن اشاره‌های واضحی دارد. در فرهنگ و سنتی که مملو از کنایه‌ها، استعاره‌ها، سکوت‌ها، و اجتناب از رک و راست بودن است، تعجبی ندارد که نظربازی این‌چنین پررنگ باشد. در این میان، حضور پررنگ عناصر جالب و متمایزی مثل «قاصد» یا «باد» در ادبیات عاشقانه فارسی هیچ جای شگفتی ندارد. در فقدان راه‌های ارتباط مستقیم میان عاشق و معشوق، قاصدان باید پیام را به معشوق می‌رساندند، و در این میان، «باد»ها یکی از قاصدهایی‌اند که برای عاشق از معشوق خبر می‌آورند، بوی او را می‌رسانند، و او را به بوی وصالش امیدوار نگه می‌دارند:

تا پای مبارکش ببوسم، قاصد که پیام دلبر آورد
یا:
ای باد که از خاک در دوست گذشتی، پندارمت از روضه بستان بهشتی
و:
ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما؟
باز از سعدی:
چون است حال بستان، ای باد نوبهاری؟
و همو می‌نویسد:
ای الا ای باد شب‌گیری بگوی آن ماه مجلس را، تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

لادن نوشین در مقاله خود درباره فیلم بانوی اردیبهشت بنی‌اعتماد به سابقه تاریخی ایرانیان در استفاده از شعر کلاسیک به عنوان «وسیله»ای برای انتقال پیام‌های مخفی اشاره می‌کند، و فیلمسازی روشنفکری پس از انقلاب را هم مرتبط با آن می‌داند. با این‌حال، داش‌آکل نشان می‌دهد که این نحوه انتقال پیام چقدر در تاریخ فرهنگی ایران ریشه دارد. طوطی داش‌آکل هم یکی از همین «وسیله»هاست، یا به قول شاعران ایرانی، «قاصد»ها. در حالی که عشق داش‌آکل به مرجان ناگفته می‌ماند و سکوتی مرگ‌آور بین‌شان حکم‌فرماست، عشق داش‌آکل از طریق طوطی، تبادل نگاه و نظربازی، گروه سربازان گذرنده در بازار، و البته رابطه جنسی او با اقدس بیان می‌شود.

کامیار صلواتی

متولد ۱۳۶۹، تویسرکان
پژوهشگر حوزه‌ی موسیقی کلاسیک ایرانی و تاریخ معاصر موسیقی در ایران
کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران از دانشگاه تهران

۱ نظر

بیشتر بحث شده است