گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

بازتاب نمادها و اصطلاحات موسیقایی در شعر کلاسیک فارسی: مطالعه‌ای بر آثار فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی، حافظ (۸)

۴. کارکرد زیبایی‌شناختی و تصویری اصطلاحات موسیقایی در ساختار شعر
یکی دیگر از سطوح مهم کاربرد اصطلاحات موسیقایی در شعر کلاسیک فارسی، نقش آن‌ها در تقویت موسیقی درونی، تصویرسازی شاعرانه، و غنای زبانی است. موسیقی به‌عنوان عنصری ساختاری در شعر، نقشی فراتر از معنا و نماد دارد؛ به ‌شکل‌گیری وزن، ریتم، آواپردازی و لحن شعر کمک می‌کند.

محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر بیان می‌کند که حضور واژگان موسیقایی در شعر، نه‌تنها در محتوا، بلکه در ریتم و بافت صوتی زبان تأثیرگذار است. او معتقد است که شعر کلاسیک فارسی، واجد نوعی موسیقی پنهان در زبان است که در بسیاری از موارد با خود واژگان موسیقایی تقویت می‌شود (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۶، ص. ۲۳۸).

برای مثال، در شعر سعدی : هیچ بلبل نداند این دستان / هیچ مطرب ندارد این آواز (سعدی، کلیات، غزلیات، ص. ۱۷۲)

واژه‌هایی چون بلبل، دستان، مطرب، آواز نه‌تنها بار معنایی دارند، بلکه در ساخت موسیقایی بیت نقش دارند. تکرار واج‌ها، نظم وزنی و طنین آوایی، تصویر صوتی خلق می‌کنند.

در شعر حافظ، بهره‌گیری از واژگان موسیقایی در ترکیب با تضادهای آوایی و توازن مصوت‌ها موجب ایجاد ریتمی طبیعی و خوش‌خوان می‌شود:

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق / که بدین راه بشد یار و زما یاد نکرد (حافظ، غزلیات، ص. ۲۴۹)

در این بیت، «پرده، بگردان، بزن، راه، عراق» هم تصویر و هم صدا می‌سازند. نوعی موسیقی زبانی به‌واسطه خود واژگان ایجاد می‌شود.

در شعر نظامی، استفاده از سازهایی چون بربط، چنگ و دف، در کنار ترکیب‌های صوتی، اغلب با حرکت و صحنه‌سازی همراه است. برای مثال:

شغب‌های شیپور از آهنگ تیز / چو صور اسرافیل در رستخیز (نظامی، لیلی و مجنون، ص. ۲۸۱)

در این بیت، موسیقی کلمات با محتوای صحنه‌پردازی هماهنگ است و موسیقی تصویر با موسیقی واژه پیوند خورده است.

مولوی از موسیقی نه فقط در معنا، بلکه در بافت زبانی شعر بهره می‌گیرد. تکرار واژه‌ها، آوای حروف و ساختار عروضی او را در زمره شاعرانی قرار می‌دهد که موسیقی کلمات را به کارکردی معنوی می‌کشانند:

ما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنی / زاری از ما نی، تو زاری می‌کنی (مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۷۹۲)

در این بیت، تکرار «زاری، ما، نی» و حرکت هم‌زمان دو مصراع، ریتم درونی جمله را با تصویر معنوی چنگ هماهنگ می‌کند.

در شعر فردوسی نیز، واژگان موسیقایی در تقویت هیجان و حرکت صحنه نقش دارند: برآمد خروشیدن گاودم / دم نای رویین و رویینه خم»
(فردوسی، شاهنامه، جلد چهارم، ص. ۴۸۷)

در این‌جا، واج‌آرایی و وزن هجایی در هماهنگی با سازهای جنگی، ضرباهنگ شعر را با مضمون هماهنگ می‌کند.

اصطلاحات و نمادهای موسیقایی در شعر کلاسیک فارسی، در چهار سطح هم‌پوشان معنا و ساختار عمل می‌کنند:
1.به‌عنوان واژگان واقعی و توصیفی
2. به ‌عنوان نمادهای عرفانی، اجتماعی و استعاری
3. به‌عنوان عناصر فرهنگی، آیینی و جمعی
۴.  به‌عنوان ابزارهای زیبایی‌شناسی زبانی، صوتی و تصویری

همین لایه‌های چندگانه است که باعث می‌شود موسیقی در شعر کلاسیک، نه یک تزئین لفظی، بلکه یک بافت معنایی و ساختاری فعال باشد؛ بخشی از روح زنده‌ی زبان فارسی.

حمید فراهانی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است