گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

تحلیل انتقادی عنصر ریتم در شعر مولوی و بررسی مقایسه‌ای آن با شعر حافظ (۴)

حال اگر بخواهیم این تقسیم‌بندی را با ادبیات موسیقی توضیح دهیم می‌توانیم با اندکی مسامحه بگوییم از نظرگاه موسیقی، وزن‌های خیزابی به مفاهیم میزان‌بندی و «وزن» نزدیک‌اند و وزن‌های جویباری به ادوار ایقاعی. در یک دور ایقاعی، برخلاف ریتم موزون، یک فیگور ریتمیک با فاصلۀ زمانی ثابت (و معمولاً کوتاه) و با ضربان ثابت به‌گوش نمی‌رسد و یک دور با بافتار ویژۀ خود روند پیچیده‌تری را طی می‌کند. از سوی دیگر کاربرد دور ایقاعی نیز، هم به‌واسطۀ ماهیت آن و هم در سنن موسیقایی که از آن بهره گرفته و می‌گیرند متفاوت است.

برای نمونه حتی در مورد دورِ نسبتاً ساده و کوتاهی همچون «دو یِک»، موسیقی‌دانان گذشته در یک قطعۀ موسیقی به‌ندرت از الگوی ساده ‌و اولیۀ آن به‌صورت تکرارشونده استفاده می‌کردند به این نحو که آهنگ‌سازان قدیم، عامدانه بین صورت ریتمیکِ خط ملودی و صورتِ خطِ ایقاع، تباین ایجاد می‌کرده‌اند و با این تکنیک به ساختمان موسیقایی نوعی دولایگی ریتمیک می‌بخشیده‌اند (نک: محافظ، ۱۳۹۳). بنابراین وزن‌های جویباری، به‌واسطۀ اینکه ذهن شنونده در مواجهه با آن‌ها در مدت زمان طولانی‌تری به نقطۀ شروع دوباره می‌رسد و فاقد بخش‌های کوتاه با تکرارهای منظم است می‌توانند تناظری با مفهوم دور ایقاعی در موسیقی داشته باشند.

حال چنانچه در ساده‌ترین حالت ممکن، نقطۀ شروع هر هجا را یک نغمۀ موسیقی تصور کنیم و برای نمونه، دو وزن جویباری و دو وزن خیزابی را بدین‌ترتیب آوانگاری کنیم می‌توان گزارۀ بالا را به‌طور دقیق‌تر بررسی کرد. (۴)

همان‌طور که مشخص است در دو وزن جویباری بالا، برخلاف دو وزن بعدی، هیچ انگارۀ تکرارشوندۀ ثابتی وجود ندارد. این موضوع در خوانش شعرها نیز تا حد زیادی مشهود است. برخلاف وزن‌های خیزابی، در خوانش یک شعر با وزن جویباری، تا پایان مصراع، ذهن جایی برای توقف ندارد. برای نمونه این بیت‌ها را می‌توانیم در ذهن باهم مقایسه کنیم. ابتدا این دو بیت از غزلی از حافظ بر وزن جویباری دوم از نمونه‌های بالا:
دل سراپردۀ محبتِ اوست
دیده آیینه‌دارِ طلعتِ اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

و این دو بیت از غزلی از مولانا با وزن خیزابی مبتنی بر رکن مفتعلن:
طوق جنون/ سلسله شد، باز مکن/ سلسله را
لابه‌گری/ می‌کنمت، راه تو زن/ قافله را

هیچ فلک/ دفع کند از سر خود/ دور سفر؟
هیچ زمین/ دفع کند از تن خود/ زلزله را

 

شاید بتوان در آوانگاری یک وزن جویباری نیز بخش‌های مشترکی پیدا کرد اما این بخش‌های مشترک عیناً به دنبال هم تکرار نمی‌شوند و همواره وجود چند نغمۀ دیگر، تکرار یک روند ثابت را دگرگون می‌کند. برای نمونه در وزن جویباری اول می‌توان چنین بخش‌ ثابتی را تشخیص داد:

همان‌طور که مشخص است در دو وزن جویباری بالا، برخلاف دو وزن بعدی، هیچ انگارۀ تکرارشوندۀ ثابتی وجود ندارد. این موضوع در خوانش شعرها نیز تا حد زیادی مشهود است. برخلاف وزن‌های خیزابی، در خوانش یک شعر با وزن جویباری، تا پایان مصراع، ذهن جایی برای توقف ندارد. برای نمونه این بیت‌ها را می‌توانیم در ذهن باهم مقایسه کنیم. ابتدا این دو بیت از غزلی از حافظ بر وزن جویباری دوم از نمونه‌های بالا:

دل سراپردۀ محبتِ اوست
دیده آیینه‌دارِ طلعتِ اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

و این دو بیت از غزلی از مولانا با وزن خیزابی مبتنی بر رکن مفتعلن:
طوق جنون/ سلسله شد، باز مکن/ سلسله را
لابه‌گری/ می‌کنمت، راه تو زن/ قافله را

هیچ فلک/ دفع کند از سر خود/ دور سفر؟
هیچ زمین/ دفع کند از تن خود/ زلزله را

سعید یعقوبیان

متولد ۱۳۵۸ تبریز
کارشناس ارشد علوم اقتصادی و برنامه‌ریزی از دانشگاه علامه طباطبایی ۱۳۸۶
نوازنده‌ی تار و سه‌تار، منتقد و پژوهشگر موسیقی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است