شجریان در آسیا
در هند و پاکستان، جایی که سنت موسیقی ردیفی شباهتهایی با موسیقی ایرانی دارد، او بهعنوان «برادر روحی» استادان قوالی و کلاسیک شناخته شد. در دهلی، روزنامه “Hindustan Times” نوشت: «شجریان همان کاری را برای ایران کرد که راوی شانکار برای هند: معرفی موسیقی ملی به جهان.» هر چند راوی شانکار خود از ارادتمندان شجریان بود.
محمدرضا شجریان؛ صدای شعر فارسی
محمدرضا شجریان را اگر تنها خوانندهای بزرگ بدانیم، بخشی از حقیقت را نادیده گرفتهایم. او در عمق جان، ادیبی سخندان بود که شعر فارسی را نه صرفاً بهعنوان مادهٔ خام آواز، بلکه بهمثابهٔ «روح موسیقی ایرانی» درک میکرد. استادانی چون هوشنگ ابتهاج (سایه) و محمدرضا شفیعی کدکنی بارها گفتهاند که شجریان از بسیاری از همنسلان خود در فهم نحلههای ادبی و ظرایف زبان فارسی برتری داشت.
این برتری بهخاطر نگاه سطحی نبود؛ شجریان با شعر زندگی میکرد. در محافل خصوصی و گفتگوهای رسانهایاش بارها تأکید کرده بود که همواره از ادیبان برجستهٔ معاصر مشورت میگرفت؛ از سایه برای گزینش غزلهای حافظ، از شفیعی کدکنی برای دریافت درست از اخوان و نیما و از فریدون مشیری و دیگران برای درک ریزهکاریهای زبان.
در خوانش شعر کلاسیک، شجریان مفسر زندهٔ سنت بود. در اجرای «بیداد» یا «دل مجنون»، وقتی غزلی از حافظ را میخوانْد، آهنگ کلام او همزمان با موسیقی همراه میشد تا وزن عروضی و موسیقایی غزل یکدیگر را تقویت کنند. سعدی در صدای او به نرمخویی و عشقورزی نزدیک میشد و خیام به تأملی فلسفی و اندوهی ژرف.
اما نقطهٔ قوت دیگر شجریان، درک و اجرای شعر معاصر بود. در همراهی با اخوان ثالث، توانست لحن حماسی و زمستانی شعر او را به صدا بدل کند. در اجرای شعر سایه «در کوچهسار شب» یا شعر «زمستان» همولایتی اش اخوان ثالث، شنونده حس میکرد که موسیقی و شعر از یک جوهر واحدند. او با صدایش توانست فاصلهٔ میان سنت کهن و نوگرایی شعری را پر کند.
شجریان با این رویکرد، عملاً پلی میان شعر کهن و نو شد. او نشان داد که حافظ و اخوان، سعدی و سایه، در یک جریان تاریخیاند و تنها نیاز به صدایی هست که این پیوند را آشکار کند. همین نگاه سبب شد آواز او نهفقط موسیقی، که روایت تاریخ ادبیات فارسی باشد.
شجریان در نهایت، «صدای شعر» بود. او به ما یادآوری کرد که شعر فارسی، چه در قالب رباعی خیام باشد و چه در سرودههای معاصر، وقتی با آگاهی و عشق خوانده شود، میتواند به زبان جهانی بدل گردد. اشتباه هم داشت اما به غایت کم بود و قابل اغماض.
فراتر از آواز: چندبعدی بودن شجریان
شجریان تنها یک خواننده نبود. او نمونهٔ هنرمندی بود که مرزهای هنر را درمینوردید و از هر شاخهٔ فرهنگی چیزی به کارنامهاش میافزود.
آوازهخوان خوشنویس
شجریان در جوانی خوشنویسی آموخت و بعدها به مقام ممتاز در خط نستعلیق رسید. او بارها گفته بود که «آواز برای من ادامهٔ خوشنویسی است؛ هر کشش صوتی، خطی است که در هوا نوشته میشود.» این نگاه خوشنویسانه به آواز، سبب شد که جملهبندیهای او نهتنها گوشنواز، بلکه تصویری و خطی باشند. او از سال ۱۳۴۴ به فراگیری خط نستعلیق نزد ابراهیم بوذری و حسین میرخانی پرداخت. شجریان دارای درجهٔ ممتاز در خط نستعلیق بود و در سال ۱۳۸۹ آثار خطاطی خود را در نمایشگاهی در تالار وحدت به همراه منتخبی از خوشنویسان معاصر به نمایش گذاشت.
























۱ نظر