استاد ابوالحسن صبا نیز پس از چند برنامه کوتاه، میدان را به شاگردانش سپرد و آنان پرچمداری موسیقی کلاسیک ایرانی را از آنجا آغاز کردند. غلامحسین بنان، علی تجویدی، حسن کسایی و حسین تهرانی از سرآمدان شدند و آثار فراوان به یادگار گذاشتند. برنامه گلها بر دو ستون موسیقی و شعر استوار شد و یک دهه کامل، فرهنگسازی کرد. تاثیرش، کمابیش تا سالها در فضای موسیقی باقی ماند، اما کیفیت دهه پیرنیا و همکارانش دیگر تکرار نشد.
۴- تاریخ نهادهای اداری و آموزشی موسیقی ما، چند موسس/مدیر بیشتر ندارد. قحطی همیشگی امکانات در این برهوت خاورمیانه، همین را هم نتوانست تاب بیاورد. علینقی وزیری، روح الله خالقی، اسماعیل مهرتاش، داوود پیرنیا، و شاید داریوش صفوت. امروز میبینیم ثمره کار پیرنیا و دلسوزی همکاران صدیقاش، فراگیرتر از سایرین بوده است. نه تنها به خاطر این که روزی دوساعت از یگانه رسانه فراگیر آن زمان را در اختیار داشت، بلکه به خاطر این که مجموعهای از همه نفایس را در گنج خانه خویش گردآورد و بی ریا به مردم تقدیم کرد.
مردمی که زیرفشار فقر فرهنگی، نه موسیقی هنری کشورشان را میشناختند، نه حتی با شکل ظاهری سازهای ملی خود آشنا بودند، نه نامی از موسیقیدانان کشورشان شنیده بودند و نه بیش از نود درصدشان سواد خواندن و نوشتن داشتند تا بتوانند آثار شاعران گذشته و حال سرزمینشان را بخوانند. سعدی و حافظ و مولانا و پژمان بختیاری و رهی معیری و ابوالحسن ورزی و حمیدی شیرازی به کنار، شاعران کمنام و گمنام گذشته و حال نیز به کوشش و انتخاب های ناب داوود پیرنیا در برنامههای پنجگانه گلها شناسانده شدند: از ظهوری ترشیزی و شاه قاسم انوار و هلالی جغتایی و فروغی بسطامی و زلالی خوانساری و نوری خانم سیاره، همه و همه برای بار نخست از گلها شنیده شدند.
هیچ برنامه رادیویی/ تلویزیونی در سالهای پر ریختوپاش دهههای بعد، کار برنامههای داوود پیرنیا را نتوانست عهدهدار شود. تعلق او به فضای عرفانی اصیلی که از عصر حاج میرزا حسن اصفهانی و میرزا حبیب خراسانی باقی مانده بود، بر غنا و عمق انتخابهای دلپذیر او میافزود و تاثیری قوی داشت.
۵- هنر آوازخوانی، تکنوازی، گروهنوازی و آهنگسازی موسیقی معاصر ایرانی نیز بیش از همه مدیون فضای گستردهای است که داوود پیرنیا بنیان نهاد. در آن سالها نه سالن کنسرتی بود، نه صنعت تولید صفحه و نوار رونقی داشت، تلویزیون ایران در مراحلی بسیار ابتدایی بود و موسیقیدانها در محافلی بسیار محدود هنرنمایی میکردند و در سطح مردم، واقعا ناشناخته بودند. هیچ کدام از نهادها، اعم از خصوصی و دولتی، به ویژه در سالیان پول پاشی نفت و توسعه، ثمرات کمی و کیفی تلاشهای پیرنیا را نداشتند.
۶- داوود پیرنیا در عمق عمل کرد و در سطح ارزیابی شد. کناره گیری او نماد انزوای آریستوکراتیسم ریشهداری بود که از اوان عصر مشروطیت به بعد تلاش کردند ایرانیت مدرن را تعریف کنند و با کارشبانهروزی، بنیانهای سازنده آن را موسس باشند. چپ های وطنی و مدعی هنر، او را خوش نداشتند و در محیط گفتمانی خویش، تلاش کردند نامش را نادیده بگیرند. اکنون دورهای رسیده که حاصل کوششهای افراد، فارغ از هر نام و ننگ، مورد بررسی قرار میگیرد و زمانه، غربالگری تیزبین و بی تعارف است.




۱ نظر