در روزگاری که تقریباً صدایی از موسیقی معاصر ایران در تالارهای بینالمللی شنیده نمیشود مگر (به اصطلاح!) موسیقیهای آوانگارد آن هم به مدد شعارهای باب روزِ جماعت «شبهروشنفکر» که تمام امکانات ناچیز اجرای موسیقی کلاسیک را از هنرمندان راستین این عرصه ربوده اند، اجرای پرشمار آثار فرهاد پوپل، روزنه امیدی است برای علاقمندان هنر واقعی موسیقی که بدون شعارهای مُد روز، فقط به مدد هنرش چراغ موسیقی کلاسیک ایران را روشن نگه داشتهاست.
فرهاد پوپل آنطور که میگوید، ابتدا براساس علاقه شخصی به فرهنگ ایران باستان و نیز دینی که برگردن خود در عصر حاضر برای گسترش و معرفی این فرهنگ احساس میکند، چندسال است که به تحقیق بر روی فرهنگ کهن سرزمین ایران و بهخصوص گنجینۀ گرانسنگ ادبی آن یعنی شاهنامه فردوسی پرداخته و چندین اثر در «فرمهای بزرگ» خلق کرده که خوشبختانه توانسته، «در این زمانه عسرت» جای پای محکمی را از خود به جای گذارد و در کنار آثار شناخته شده موسیقی کلاسیک مغرب زمین، در اروپا و امریکا به روی صحنه رود.
آهنگسازان ایرانی با وجود جایگاه بلند حکیم طوس، کمتر توانستهاند از اشعار او در آثارشان استفاده کنند، از نظر صاحب این قلم سه دلیل موجب این اتفاق است: اول- فرم بلند داستانهای شاهنامه: شاهنامه مجموعهای از اشعار به هم پیوسته برای توصیف داستانهایی بلند است که برای موسیقیایی شدن آنها نیاز به آهنگسازی با فرمی مشابه است. برای آهنگسازی در فرمهای بلند، نیاز به شناخت و تسلط به دانشِ «فرم» وجود دارد و البته قدرت پیادهسازی این دانش به صورتی که این «بسط و گسترشها» جذابیتهای اثر را مورد تهدید قرار ندهد.
با بررسی آثار آهنگسازان ایرانی، میتوان کمبودِ دانشِ فرم را احساس کرد؛ به صورتی که تعداد معدودی از آهنگسازان ایرانی آن هم عموماً آهنگسازانی که با موسیقی سمفونیک سر و کار دارند، مسلح به این دانش هستند. دوم- فضاهای خاص و اسرارآمیز شاهنامه: داستانهای شاهنامه سرشار است از تصویرگرسازیهای افسانهای، حماسی، اسرارآمیز و متفاوت با عموم اشعار شاعران ایرانی که به موضوعات تغزلی و عرفانی میپرازند؛ در نتیجه پرداختن به چنین فضایی به سختی از ابزار موسیقی دستگاهی ایران -از مُدهای آن گرفته تا سازهای خاصاش- برمیآید.
به همین دلیل کمتر موسیقی موفقی در زمینه شاهنامه با استفاده از ابزار این موسیقی داریم؛ از طرفی عموماً حتی آهنگسازان سمفونیکِ ایران نیز با نگاهی موسیقی دستگاهی به سراغ موسیقی ارکسترال میروند که نتیجه آن آهنگسازی در مکتبی میشود که «موسیقی ملی» مینامیم. هرچند آهنگسازی با چنین ابزاری بر روی اشعار و داستانهای شاهنامه غیرممکن نیست ولی بسیار مشکل است. سوم- وزن خاص اشعار شاهنامه: یکی از پرتکرارترین گفتههای آهنگسازان موسیقی ایرانی، درباره چالشهای استفاده از اشعار شاهنامه، تکرار یک وزن مشخص و ساده در تمامی اشعار آن است؛ آهنگسازان ایرانی عموماً با ذهنیت تصنیفسازی در فضای «موسیقی کلاسیک سبک» به سراغ شاهنامه میروند و این میزان خروج از عادت را دشوار میبینند.
آخرین اثری که از فرهاد پوپل در تهران به روی صحنه رفت «خنده گردآفرید» نام داشت، در این اثر او در فضایی که پیشتر در آثاری با این مضمون از او شنیده بودیم، یکی از داستانهای شاهنامه که کمتر مورد توجه قرار گرفته را آهنگسازی کرده بود. در اثر او موفق شده با همکاری یک نویسنده مشهور بینالمللی ویلیام نیکلسون (نویسنده فیلمنامه گلادیاتور) داستان خنده گردآفرید را برای ارکستر و راوی بازآفرینی کند.
در اجرای ارکستر میترا با رهبری محمدرضا صفوی، این متن به فارسی برگردانده شد و با صدای گلاب آدینه هنرمند نام آشنای عرصه تئاتر و سینما به اجرا رسید.
در خنده گردآفرید مانند آثار دیگر پوپل، بسط و گسترش تم و فضاسازیهای هارمونیک و در عین حال متحرک و جالب توجه او در کنار استفاده از تکنیکهای قرن بیستم و فیگورهایی که در بخشهای مختلف داستان، هر کدام به مناسبت خاصی استفاده میشد، با هوشمندی تحسین برانگیزی ترکیب شده بود.
در آیندهای نزدیک قرار است، این اثر در تالار معتبر کینگس پلیس به روی صحنه رود. فرهاد پوپل به سنت عموم آهنگسازان نامدار سمفونیک ایران، بدون استفاده از رانتها و گروه بندیهای باب روز توانسته دوباره نام آهنگسازان ایرانی را آنطور که در خور نام ایران است در عرصه بین المللی مطرح کند. امید است در آینده نزدیک شاهد اجرا و ضبط آثار او و دیگر آهنگسازان مستعد ایرانی باشیم.
روزنامه اعتماد (۱۴۰۴/۹/۸)













۱ نظر