مرکز موسیقی حوزه هنری به تازگی آلبوم جدیدی به نام «پرواز خیال» را که شامل تکنوازی پیانو است، معرفی و منتشر کرده است. این آلبوم متشکل از ۱۰ قطعه موسیقایی میباشد که در زمانهای مختلفی خلق شده و با نواختن پیانو به اجرا درآمده است. هر یک از این قطعات با وجود تنوع در ملودیها، به طور هماهنگ و مرتبط با یکدیگر طراحی شدهاند.
عباس ابوحمزه، پیانیست و آهنگساز متولد ۱۳۴۸ در تهران، نواختن پیانو را زیر نظر استادان معروفی چون کوروش حدادی و تورج خدابخش آموخته و در زمینه تئوری و آهنگسازی نیز از آموزشهای استادانی همچون مرحوم پرویز منصوری، ارسلان کامکار و مهران روحانی بهرهمند شده است.
از جمله فعالیتهای این هنرمند میتوان به برگزاری کنسرتهای داخلی به صورت تکنوازی، دو نوازی و ارکستری، ریاست واحد موسیقی فرهنگسرای امیرکبیر و تأسیس استودیو ضبط موسیقی به نام ۱۰۰۱ اشاره کرد.
آثار منتشر شده توسط عباس ابوحمزه شامل کتاب «مبانی موسیقی ایران و جهان» و چندین آلبوم با عناوینی نظیر «پایان پریشانی»، «باغ و باران»، «خمس عشر» و دیگر آثار با صدای هنرمندان مختلف میباشد.
علیرضا میرعلینقی در جلد این آلبوم چنین نوشته است:
قصههای آتش و برف
ده قطعه داستان موسیقایی با نقش آفرینی پیانوی تنها عنوانی است که میتوان بر این مجموعه گذاشت. این ده قطعه که در مقاطع زمانی مختلفی ساخته شده اند، در عین تنوع از لحاظ تم ها از لحاظ مایگی ، متحدند و با همه کوتاه مدتی، جریانی پرشور و گیرا را به روی شنونده می گشایند دست او را می گیرند و به رویایی برق آسا می برند و در آخر نه در حافظه بلکه بیشتر در فضای احساسی او ، رنگ خود را باقی میگذارند
شوریدگی نیرومندی که در نوازندگی عباس ابوحمزه جریان دارد، پشتوانه تاثیر و مانایی ساختههای اوست. شیوه نواختن او با همه تعلقات ریشهداری که به پیانونوازی معاصر ایرانی دارد، آشکارا متمایز از مقلدان این یا آن استاد و البته به طرز درخشانی، شخصی و قابل شناخت است. تکنیک و مطلب در آثار ابوحمزه نه در تکنوازی، بلکه در تطابق با همدیگرند و این وحدت، عامل موثر دیگری برای نیروی نفوذ اوست. این میزان از حرارت و بیقراری و روراستی برای ذهنیتهایی که به سردی متفرعنانهای خو گرفتهاند و بیحسیشان را به جای عمق و ژرفا به جماعت اسنوب و جو زده غالب میکنند، البته خوش نخواهد آمد. هرجا که دلی از عشقی ناکام بشکند و یا غریبی بین خودیها بیهمزبان مانده باشد، خنیاگری دردمند هست که به جای آن خستگان و شکستگان بخواند و راوی روح مجروح آنها شود. قصهخوان این دردها، در هر ژانری که باشد، بیگمان به توفیقی رسیده که بسیاری دیگر از همکارانشان، در حسرت رسیدن به آن، به سکوت یا به هیاهو نشسته اند… یاد آوریم که صدها سال گذشته از این؛ شمس تبریزی فرمود:
نوحه گر که دردمند نبود دیگران را سرد کند…



۱ نظر