در شعر نظامی نیز سازهایی مانند بربط، چنگ و دف، بهویژه در منظومههایی مانند خسرو و شیرین، نقشی نمادین در پیوند عشق و موسیقی دارند. نظامی در جایی میگوید:
ز دود دل گره بر عود میزد / که عودش بانگ بر داوود میزد (نظامی، خسرو و شیرین، ص. ۳۴۸)
در اینجا “عود” ابزار انتقال درد عاشقانه و بیان رنج روحانی است، که در قالبی قدسی ظاهر میشود.
سعدی نیز در برخی ابیات خود از این کارکرد نمادین بهره میگیرد، بهویژه در نسبت میان صدای دف و چنگ با شور عشق:
نه امشب آن سماع است که دف خلاص یابد / به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی (سعدی، غزلیات، ص. ۱۷۹)
چنگ و دف در اینجا رمز شور عاشقانه و جنون طربگونهاند که دیگر راهی برای خاموشیشان نیست.
در این لایه تحلیلی، اصطلاحات موسیقایی به ابزار بیان حالات درونی، تجربههای روحانی، و معانی استعاری بدل میشوند که در قلب سنت عرفانی شعر فارسی جای دارند
۳. کارکرد اجتماعی، آیینی و فرهنگی اصطلاحات موسیقایی
علاوه بر کارکردهای توصیفی و نمادین، اصطلاحات موسیقایی در شعر کلاسیک فارسی نقشی مهم در بازنمایی زمینههای اجتماعی، آیینی و فرهنگی دورههای تاریخی مختلف ایفا میکنند. سازها و نغمههای موسیقایی نهتنها ابزار طرب یا وسیله بیان شخصی، بلکه بخشی از نظام فرهنگی و مناسکی جامعه ایرانی بودهاند.
در شعر فردوسی، سازهای موسیقی بارها در توصیف آیینهای درباری، مراسم جنگ و صلح، یا استقبال از پادشاهان آمدهاند. سازهایی مانند کرنای، تبیره، دهل، چنگ، نی، بوق و سنج بهویژه در وصف میدان نبرد یا بزم شاهانه بهکار میروند. بهعنوان نمونه:
تبیره زنان پیش پیلان به پای / ز هر سو خروشیدن کرنای (فردوسی، شاهنامه، جلد سوم، ص. ۳۷۲)
این کاربردها نشاندهنده جایگاه اجتماعی و آیینی سازها در فرهنگ ایران است؛ موسیقی نه فقط یک هنر، بلکه بخشی از تشریفات سیاسی و اجتماعی بوده است.
در شعر نظامی نیز موسیقی بخشی از آداب اشرافی و فضاهای عاشقانه درباری است. در وصف مجالس خسرو و شیرین، بارها به حضور نوازندگان و آوازخوانان اشاره میشود:
برکشید صفی دو فرسنگی / بربطی و ربابی و چنگی
(نظامی، خسرو و شیرین، ص. ۲۲۹)
اینجا سازها نماد حضور فرهنگ دربار، رفاه و شکوه مناسک عاشقانهاند.
در شعر سعدی و حافظ، موسیقی اغلب در توصیف مجالس سماع و بزم بهکار میرود که علاوه بر بُعد طربانگیز، کارکرد اجتماعی نیز دارند. برای مثال، حافظ میگوید:
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید / محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم (حافظ، غزلیات، ص. ۳۳۵)
در این بیت، ترکیب مسجد، میخانه، و ساز موسیقایی (کمانچه)، حکایت از درهمتنیدگی آیین، عشق و فرهنگ عمومی دارد. موسیقی در شعر حافظ بخشی از فرهنگ مقاومت در برابر ریاکاری مذهبی نیز هست؛ جایی که میگوید:
چو نسبت است به رندی، صلاح و تقوا را / سماع وعظ کجا، نغمه رباب کجا (همان، ص. ۱۳۲)
در اینجا «رباب» و «سماع» نماد شور عارفانه و مخالفت با زهد ریاییاند. این نگاه فرهنگی، موسیقی را در تقابل با گفتمان رسمی مذهبی مینشاند.
در شعر مولوی، موسیقی نهتنها جزئی از مناسک عرفانی است، بلکه عنصر محوری در آیین سماع بهشمار میرود. رقص، دفنوازی و ناینوازی در خانقاههای مولوی و پیروان او، نمادی از سلوک معنوی و تجربه عرفانی بوده است. او میگوید:
مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن / آتش جرمم بیار و اندر استغفار زن (مولوی، دیوان شمس، غزل ۱۴۰۵)
در اینجا موسیقی بهعنوان وسیله توبه، تهذیب نفس و آشتی با خداوند معرفی شده است.
در این لایه، سازها و نغمههای موسیقی بهمثابه عناصر فرهنگی در شکلگیری هویت اجتماعی، مناسک عرفانی، آیینهای جمعی و حتی مقاومت فرهنگی نقش ایفا میکنند.
۱ نظر