با توجه به آنچه گفته شد، شناخت دقیق و علمی تجربهی هنرجویان بزرگسال در یادگیری موسیقی، امری ضروری است. چنین شناختی نهتنها به بهبود روشهای تدریس و طراحی برنامههای آموزشی منطبق با نیازهای این گروه کمک میکند، بلکه میتواند به ارتقای نگرش اجتماعی نسبت به یادگیری در سنین بالا نیز بینجامد.
بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تجربهی زیستهی هنرجویان بالای ۴۰ سال در مسیر یادگیری ساز است. در این مطالعه، تلاش میشود با استفاده از رویکرد کیفی و مصاحبه با افراد دارای تجربه، به درک عمیقی از انگیزهها، موانع، و شرایط مؤثر بر یادگیری در این سنین دست یافت. پرسشهای اصلی پژوهش عبارتاند از:
- موانع اصلی یادگیری موسیقی در بزرگسالی چیست؟
- انگیزههای درونی و بیرونی هنرجویان بزرگسال برای آغاز آموزش ساز کداماند؟
- آموزشگاههای موسیقی، اساتید و فضای آموزشی چگونه بر تجربهی این هنرجویان تأثیر میگذارند؟
پاسخ به این پرسشها میتواند زمینهساز تحول در نگرش آموزشی نسبت به گروهی باشد که تاکنون کمتر در نظام آموزش موسیقی مورد توجه قرار گرفتهاند.
پیشینه پژوهش
پیشینه نظری
یادگیری در بزرگسالی مفهومی است که در دهههای اخیر در حوزههای روانشناسی، آموزش و علوم رفتاری مورد توجه قرار گرفته است. نظریههای متعددی در زمینه یادگیری بزرگسالان شکل گرفتهاند که هر یک از زاویهای خاص به تبیین فرایند یادگیری در این گروه سنی میپردازند. از مهمترین این نظریهها، میتوان به نظریه آموزش بزرگسالان (Adult Learning Theory) که توسط مالکوم نولز (Malcolm Knowles) مطرح شد، اشاره کرد.
بر اساس نظریه نولز، بزرگسالان نسبت به کودکان و نوجوانان دارای ویژگیهای یادگیری متفاوتی هستند. نولز معتقد است که بزرگسالان:
- خودگردانتر هستند و مسئولیت یادگیری خود را بیشتر میپذیرند؛
- تجربههای قبلی خود را به فرایند یادگیری وارد میکنند و آموزش را با زمینههای زیسته خود ترکیب میکنند؛
- یادگیری را در صورت احساس نیاز و ارتباط مستقیم با زندگی واقعی، بهتر میپذیرند؛
- به شیوههای آموزشی فعال، تعاملی و مشارکتی بیشتر پاسخ میدهند.
در همین چارچوب، یادگیری موسیقی در بزرگسالی نیازمند طراحی محیط آموزشیای است که به تفاوتهای شناختی، انگیزشی و روانی افراد بزرگسال احترام بگذارد. آموزش مبتنی بر کشف، تحلیل شخصی، و بازتاب تجربه از جمله روشهایی است که برای این گروه مؤثرتر خواهد بود.
در کنار این نظریه، یکی دیگر از مفاهیم بنیادین در تحلیل انگیزههای یادگیری بزرگسالان، نظریه خود تعیینگری (Self-Determination Theory) است که توسط دسی و رایان (Deci & Ryan) توسعه داده شده است. این نظریه بر سه نیاز روانی اساسی تأکید دارد: خودمختاری، شایستگی، و ارتباط. هنگامی که این نیازها در فرآیند یادگیری ارضا شوند، فرد با انگیزه درونی به فعالیت میپردازد و یادگیری عمیقتری را تجربه میکند.
مطالعات متعددی نشان دادهاند که بزرگسالان، بهویژه در حوزه هنر، در صورتیکه احساس کنند یادگیری برخواسته از خواست شخصی و با هدف درونی (مثلاً رشد فردی یا لذت هنری) است، نهتنها انگیزه بالاتری دارند بلکه پایداری بیشتری نیز در فرآیند یادگیری از خود نشان میدهند.
در همین راستا، یادگیری موسیقی بهعنوان یک تجربه عاطفی و روانشناختی غنی، برای بزرگسالان نقشی فراتر از آموزش فنی دارد. این فرایند میتواند به ابزاری برای بیان احساسات، بازسازی هویت فردی، بازیابی معنا در زندگی و حتی درمان غیرمستقیم تبدیل شود. پژوهشهای روانشناسی هنر و موسیقی بر این نکته تأکید دارند که بزرگسالان در مواجهه با هنر، اغلب با عمق تأمل بیشتری نسبت به گروههای سنی پایینتر به یادگیری میپردازند.
۱ نظر