مقایسه خصوصیات صداییِ شجریان با بنان
مقایسهٔ محمدرضا شجریان و غلامحسین بنان، در واقع مقایسهٔ دو قلهٔ آواز ایرانی در دو دورهٔ متفاوت است. هر دو «استاد صدا» بودند، اما ویژگیهای آکوستیکی و هنریشان تفاوتهای بنیادین داشت.
۱. گسترهٔ صوتی (Range)
غلامحسین بنان (بنان الدوله)، گسترهٔ صدایش بیشتر در محدودهٔ «میانه و بم» بود؛ معمولاً دو اکتاو (گاهی کمی بیشتر). صدایش از جنس «لیریک باریتون» بود؛ یعنی نه بمِ کامل، نه اوجِ درخشان، بلکه صدای متعادل با رنگی گرم و مخملی.
شجریان گسترهٔ صوتی او حدود «دو اکتاو و نیم» (و گاه نزدیک به سه اکتاو) را پوشش میداد. میتوانست هم در بمهای قوی بخواند، هم در اوجهای شفاف. شجریان در واقع «تنور کامل ایرانی» بود با قابلیت حرکت آزاد بین صداها. بنان بیشتر به «حُسنِ انتخابِ نتها» متکی بود و در محدودهٔ میانه میدرخشید؛ شجریان اما با وسعت و انعطاف، میدان مانور وسیعتری داشت.
۲. رنگ و طنین (Timbre)
صدای استاد بنان «مخملی» و نرم توصیف میشود؛ طنین صدایش عمیق، گرم و آرامشبخش بود. درخشش ویژهای در فرکانسهای میانی داشت (۵۰۰–۱۲۰۰ هرتز).
صدای شجریان «شفاف، روشن و پرطنین» بود. درخشش در فرکانسهای بالاتر (۱۵۰۰–۲۵۰۰ هرتز) باعث میشد حتی در سالن بزرگ و بدون میکروفن، صدایش واضح شنیده شود: «در مقایسهای ساده اگر بنان صدای شب آرام تابستان باشد، شجریان آفتاب درخشان ظهر است؛ یکی آرام و لطیف، دیگری پرشکوه و شفاف.»
۳. کنترل نفس و تکنیک
بنان نفسهای کوتاه داشت، اما از هر دم و بازدم چنان بهره میگرفت که شنونده حس نمیکرد صدایش کم میآورد. صدای او گرمایی آرام و اندوهی پنهان داشت؛ خش خفیفی که شاید از سالها دود سیگار بر حنجرهاش نشسته بود و خود بدل به جزئی از شخصیت صدایش شده بود. در آوازهایش هیچ شتابی نبود، هر جمله اندازه داشت؛ دقیق، سنجیده و بیزیادهگویی — مثل خوشنویسی نستعلیقی که با قلمی فرسوده اما دلپذیر نوشته شود.
او استاد صرفهجویی در نفس بود؛ هر نفس را چنان تقسیم میکرد که معنا تا پایان مصرع دوام آورد.
در مقابل، شجریان با سینهای گشاده و نفسی بلند، جملات را چون موجهایی پیدرپی برهم میزد. او میتوانست غزلی از حافظ را در جملههایی کشیده و پرکشش اجرا کند، بیآنکه معنا فروبماند یا طنین صدایش خسته شود.
اگر بنان در ظرافت و خویشتنداری صدایش، یادآور آرامش نستعلیق بود، شجریان در قدرت و گشودگی نفس، به شکستن خطوط شکستهنستعلیق میمانست — پرتحرک، زنده و گاه طوفانی.
بنان با نفسهای اندک دنیایی از وقار میآفرید؛ شجریان با فراوانیِ نفس، جهانی از شکوه و رهایی.
۴. شیوهٔ بیانی (Expression)
بنان الدوله نمایانگر بیان «کلاسیک و اشرافی» بود. کلمات را شمرده، نرم و با فاصله اجرا میکرد. کمتر اوجگیری دراماتیک داشت؛ اما شجریان به هنگامه بیان «دراماتیک و مردمی» بود؛ با تحریرهای متنوع، اوجگیریهای ناگهانی و انتقال قوی احساسات. باید گفت بنان بیشتر به «زیبایی آرام و کلاسیک» تکیه میکرد، شجریان به «قدرت و تنوع بیانی».
۵. شخصیت هنری و جایگاه
صدای بنان آواز ایران یادآور دوران طلایی موسیقی رادیویی ایران است. آثارش مانند «الهه ناز»، «ای ایران» و «بهار دلنشین» بخشی از حافظهٔ جمعی ایرانیان شدند.
صدای شجریان اما از دههٔ ۱۳۵۰ به بعد، به نماد فرهنگ و مقاومت بدل شد؛ از «ربنا» تا «مرغ سحر». او هم در عرصهٔ موسیقی اصیل، هم در عرصهٔ اجتماعی نقش ایفا کرد.
و گفتنی است که بنان صدای «نسل آرام و اشرافی ایران قدیم» است؛ شجریان صدای «نسل پرتلاطم و مردمی ایران معاصر».
«صدای تهرانی دلنشینِ محفلی و دروننشینی» غلامحسین بنان
و «صدای خراسانی پرشورِ برونگرایی و ملی» محمدرضا شجریان
در مقایسه آن چه مهم است نظر اهل فن است، نه نظر شنونده عادی. پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری، آقای میرعلیرضا میر علی نقی در روزنامه اعتماد مورخ سه شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ در پاسخ سوال مصاحبه کننده که در میان خوانندگان معاصر چه کسی هم تراز بنان است می گوید:”…در واقع هیچ کدام ، نه از خواننده های زنده، نه آنهایی که فوت کرده اند هچ کس هم تراز بنان نیست یعنی واقعا نظیر بنان را نه قبل و نه بعد از آن داشتیم. ایشان کاملا منحصر به فرد است.” محمود خوشنام، پژوهشگر موسیقی، سردبیر مجله موسیقی، که صد ها مقاله پژوهشی در زمینه موسیقی ایرانی و به ویژه موسیقی سنتی ایرانی به چاپ رسانده است می گوید”موسیقی سنتی ایرانی بیش از آن که نیاز داشته باشد به صدای شش دانگی،صدای با حال می طلبد. جیغ و فریاد با مزاجش سازگار نیست. اهل نجوا و زمزمه است. در میان خوانندگان سنتی از مشروطیت به اینسو غلامحسین بنان نخستین کسی است که با صدای پرورده اش این نیاز را برآورده ساخته است.” حسینعلی ملاح پژوهشگر نامی نیز خواندن بنان را به حرکات بالرین ها تشبیه کرده است، بدون کوچک ترین شدت و خشونت و انقطاع.( نقل از مجله پیام نوین، سال اول، شماره ۱۱و ۱۲ مرداد و شهریور ۱۳۳۸).
اعداد ذکر شده برای فرکانس ها نیاز به اصلاح کلی دارند.صدای خوانندگان مرد، اعم از باس، تنور، و باریتون در محدوده ۸۵ تا ۵۰۰ هرتز می باشد. محدوده صدای بنان را آقای سپنتا اندازه گیری و در کتابشان ذکر کرده اند. در اینجا فضای کافی برای ذکر مشخصات هنر آواز و تصنیف خوانی بنان وجود ندارد.
برای ارزش کیفیت کار شجریان می توان به راحتی به اظهار نظر های شخص غلامجسین بنان اشاره کرد. اینکه موسیقی ایرانی بیشتر به درد زمزمه میخورد هم از جنس نظرات کاملا شخصی است که تنها مربوط به بخشی از فضاهای موسیقی ایرانی می شود نه تمام آن!
موسیقی ایران هم شاهنامه خوانی را دربر می گیرد و هم اشعار عرفانی دراویش دوره قاجار.
احسان یار شاطر می گوید” :آواز بنان خیلی بلند نبود ولی نرم و صاف و پر و گرم
و خوش طنین بود .اختیار حنجره اش هرگز از دستش خارج نمیشد .چهچه بیجا
نمیزد و قدرت نمایی نمی کرد .برعکس ،قدرت خود را در انتقال معنی شعر و
ارائه لطافت ها و ظرافت های آواز نشان میداد .تحریرهایش* موج های ریز
حریری را در معرض نسیم به خاطر می آورد .تحریر و چهچه هرگز خارج از
متن آواز نبود ،بلکه جزء بافت آواز او به شمار می رفت .بنان آن طور که می
بایست می خواند و دیگران بیشتر آنطور که می توانستند “.سیاوش( محمد رضا)
شجریان که گاه او را با بنان می سنجند ،با آنکه آوازی گرم و رسا و دلکش دارد،
شعرش متاسفانه مفهوم نیست و کلمات در دهانش جویده و تکه پاره می شوند .دو
دانگش هم بلیغ نیست و حق این است که دامن آن را رها کند .در آثار اخیرش با
تالش و فشاری بیش از اندازه می خواند و انسان پس از مدتی مشتاق آرام وقراری
در آواز می شود
فرامرز پایور ضمن آنکه بنان
را نقطه عطفی در آواز جدید ایران میداند ،او را در بیان اشعار و تلفیق آن با
موسیقی یگانه میخواند و میگوید” :حتی استادان همزمان با او مانند طاهرزاده و
اقبال آذر از این هنر وی بی بهره بودند
صبا معتقد بود” :بعضی تحریرها را هیچ کس به جز بنان نمیتواند درست
بخواند “.علی تجویدی میگفت ” :ترانه ی “مرا عاشقی شیدا” را هیچ خواننده ای
توان اجرا نداشت جز بنان ،که آن را به درستی خواند و اجرا کرد”.
محمد رضا شجریان :من هر وقت آواز بنان را از رادیو یا تلویزیون
می شنیدم ،منقلب میشدم ،و اشک می ریختم و روزی که به
قزوین سفر می کردم ،یک صفحه از صدای دلنشین او را با خود
داشتم تا یک تحریر او را تقلید کنم ،از تهران تا قزوین بیش از پنجاه
بار آن را گذاشتم و سرانجام به آموختن آن توفیق نیافتم.
یک خواننده خوب در قلمرو موسیقی سنتی کسی است که عالوه بر موسیقی ،با
عروض شعری نیز آشنا باشد .جای درست “تقطیع”های شعری را بشناسد و آنها
را به هنگام اجرا ،درست اعمال کند .تحریرها و غلتهای آوازی را در جایی به
کار گیرد که به محتوای شعر آسیب نرساند .تاکیدها و کششهای شعر و آهنگ را
بر یکدیگر منطبق کند .به بیان کوتاه به مهارتهای هنری برای پیوند شعر و
موسیقی دست یافته باشد.
بنان از نادر آوازخوانانی بود که مجموعهای از این دادههای طبیعی و دست
یافتههای فنی و هنری را در خود داشت .آنچه از خواندههای او بر جای مانده
میتواند برای آوازخوانان ریز و درشت زمان ما نقش سر مشق و “دستور” را
ایفا کند.
در میانه این بحث حرف چندان برنده و کارایی نمی توان زد جز این که طعنه سخت و سنگین استاد خالقی که در ایران اول باید به دانش موسیقی مسلط شویم …. اولین موضوع در این زمینه ارجاع درست است … اگر شما شنیده اید که دکتر سپنتا و دیگری و دیگران چنین گفته اند ما و بسیاری دیگر از کسانی که دغدغه این مباحث را دارند رو در رو و چشم در چشم این بزرگان نشسته ایم و این مباحث را سنجیده ایم … از این گزارش ها چنین بر می آید …
“صدای تهرانی دلنشینِ محفلی و دروننشینی» غلامحسین بنان
و «صدای خراسانی پرشورِ برونگرایی و ملی» محمدرضا شجریان”
در واقع گسترش یافته نظری است از دکتر مسعودیه که در گفتگویی که ضبط شده و به زودی هم در همین ژورنال علمی هارمونی تاک و نیز در کتاب منتشر خواهد شد همین مقایسه تطبیقی است. فراتر از این ایشان معتقد به فرنکانس و سیستم مدال علمی بود … ایشان در مطالعات خودش به همراه خانم فوزیه مجد در حفظ و اشاعه رسما معتقد بود موسیقی دستگاهی و کلاسیک ما با یال و کوپال برنامه گلهایش در برابر موسیقی تربت جان و بلوچستان و خطه جنوب کمبودهای زیادی دارد … یعنی نه استاد بنان و نه شجریان چندان موضوعی به شمار نمی روند. جایی هم هست که مسعودیه به همراه همکارش «یوزف کوکرتز» در دانشگاه کلن، پژوهشی دارد که رسما تمام برنامه گلها از بنان گرفته تا گلچین هفته ابتهاج را گوشه هایی پرت و دور در تعزیه خوانی قاجاری می دانند… اگر آوانویسی های دکتر مسعودیه از موسیقی مناطق ایران را ببینید اصلا وارد این بحث ها نمی شوید… با اینجال در این وادی یعنی دو دایره استاد بنان و شجریان تفکیک بهتری سراغ نداشتم … شاید که این بحث ها به آن مواقع صوری برسد …