دو دور ایقاعی تازه پیشنهاد شده در رساله، یعنی «وتدُ الصدر» و «وتدُ المحزون»، از نظر وزنی چه ویژگیهایی دارند؟ آیا میتوان آنها را بر مبنای وزنهای ایقاعی معروف دوره عبدالقادر یا حتی ایقاعات عثمانی تحلیل کرد؟
این دورها هم در همان سنت ایقاعی ساخته شدهاند. برای مثال، فرض کنید یک ایقاع «ثقیل اول» با اتانین «تَنَن° تَنَن° تَنَنَن° تَن° تَنَنَن°» داریم. این ترکیب میتواند تغییر کند، مثلاً به ترکیبات دیگری تبدیل شود: « تَن° تَنَن° تَنَن° تَنَنَن° تَنَنَن°». اما اینکه این تغییر تا چه حد مقبول واقع شود و تا چه حد سنت آن را بپذیرد، بحثی جداگانه است. طبیعی است که افراد سرشناسی مثل عبدالعزیز، که در آن دوران بسیار مورد احترام بودند، دست به ابتکاراتی میزدند، جامعه و پیروان آنها تا حد زیادی این نوآوریها را میپذیرفتند. با این حال، ارتباط دقیق این ایقاعات با بسترهای فرهنگی و اجتماعی آن زمان هنوز برای ما کاملاً روشن نیست. مثلاً عبدالقادر مراغی از ادواری نام میبرد که تعداد ضرباتشان زیاد است و توضیح میدهد که چرا چنین ساخته شدهاند.
امّا ما دقیقاً نمیدانیم برخی اصطلاحات و ترکیبات، مثل «مأتین» که دویست نقره داشته، در اصل چگونه اجرا میشده و این تعداد چه معنای موسیقایی و تاریخی داشته است. بنابراین تحلیل وزنی دو دور ایقاعی ابداعی عبدالعزیز هنوز با ابهاماتی روبهروست؛ از آن جهت که چگونه سنت این نوآوری را میپذیرفته و دیگری را خیر؛ دیگر اینکه عبدالعزیز بر اساس چه اتفاقات فرهنگی و اجتماعی این نوآوری را داشته است. تنها میتوان حدسهایی در این ارتباط مطرح کرد.
نظام کوک مطرحشده در این رساله، بهویژه در نسبت با ساز ترویح، چگونه تعریف شده است؟ آیا این نظام با نظام کوک عبدالقادر مراغی تفاوت دارد یا آن را بسط میدهد؟
متداولترین روش کوک در آن زمان بر اساس «ذیالاربع» چهارم درست (مثلاً Do تا Fa) بوده است. این یک روش رایج بوده، اما طبیعتاً برای اجرای مقامها نوازندگان میتوانستند وترهای ساز عود، تنبور یا دیگر سازها را تغییر دهند. ترکیبهای مختلفی که از این تغییرات حاصل میشد، روی صدا و کیفیت زیبایی اثر تأثیر میگذاشت. در دوران معاصر، استاد عبادی کوکهای متنوعی برای سهتار ابداع و پیشنهاد کردهاند که این کوکها در اجرای گوشهها نقش مهمی دارند و به ارتقای کیفیت و زیبایی آنها کمک میکنند. در دوره عبدالعزیز نیز کوکها میتوانستند بر اساس نیمپرده، یک پرده یا بر اساس مُجنبها (۱۳۵/ ۱۴۵ سنت) و طنینی (۲۰۴ سنت)ها تنظیم شوند. این انعطاف و تنوع نشاندهنده پویایی در صداپردازی و قابلیت ساز برای انطباق با مقامات مختلف است.
در بحث فواصل، آیا رساله عبدالعزیز دیدگاه تازهای درباره تقسیمبندی اجزاء پرده (جزء، کُمَّله، بُعد و…) ارائه کرده؟
به نظر میرسد که رساله عبدالعزیز پیرو مکتب منتظمیه بوده، که هدف آن نظمبخشی به مباحث موسیقی بوده است. عبدالعزیز تابع پدرش، و پدرش نیز پیرو صفیالدین ارموی بوده، که بنیانگذار مکتب منتظمیه است. بنابراین، تقسیمبندی اجزاء پرده در رساله بیشتر بهعنوان یک روش نظمدهی به فواصل موسیقی بوده است؛ البته در عمل، نوازندگان گاهی فواصل را کمی بیشتر یا کمتر میکردند، اما هدف اصلی این تقسیمبندی، ایجاد انسجام و امکان تحلیل بهتر مباحث موسیقی در چارچوب کلاسیک و نظاممند بوده است. اما در پاسخ به سوال شما، خیر در این موارد تغییر چندانی صورت نگرفته بود، ولی در توالی زمان ترکیبات جدیدی از تلفیق چهارم درستها با پنجم درستها در حد یک گام اکتاوی مطرح میشد که در رسالۀ عبدالعزیز هم این روال مشاهده میشود.


۱ نظر