Posts by ابوالفضل زنده بودی
شجریان در آینه زمان
به مناسبت یکم مهرماه زادروز تولد محمدرضا شجریان مناسب دیدم در حد توانم و در مجال این مقاله، در مورد این هنرمند بنویسم. برای درک کامل تر و بهتر تاثیرات شجریان بر آواز ایرانی باید مکاتب آوازی را به خوبی شناخت. صحبت از مکاتب آوازی در حوصله ی این مطلب نمی گنجد و در زمانی دیگر از آن سخن خواهیم گفت. نورعلی خان برومند در دهه ۴۰ و ۵۰، شایسته ترین راوی و مدرس مکتب آوازی طاهرزاده است. محمدرضا شجریان، نورالدین رضوی سروستانی، اکبر گلپایگانی (گلپا) و فاطمه واعظی (پریسا) آواز خوانان مطرح و نام آشنایی هستند که در محضر برومند به فراگیری این ردیف پرداختند که از این میان شجریان سرآمد دوران شد.
وضعیت موسیقی ایران قبل از ورود اعراب (۴)
“در زمان یزید ابن معاویه غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مرم آشکارا شراب خوارگی کردند.” در این دوره موسیقیدانان ایرانی محترم شمرده شدند و به دربار راه پیدا کردند و موسیقی نظامی هم در جهت تشویق و ترغیب روحیه ی سربازان جایگاه ویژه ای پیدا کرد.
وضعیت موسیقی ایران قبل از ورود اعراب (۳)
در این دوره هرکس که دین خود را عوض می کرد و به اسلام مشرف می شد ناچار بود اسم خود را نیز عوض کند و اسمی را برگزیند که در دین اسلام عرف باشد. این همان نکته ای است که بسیاری از آن غافلند و فکر می کنند که تمام موسیقیدانان و محققان که نام آنها عربی است در اصل عرب بوده اند. برای همین در بسیاری مواقع دانشمندان بزرگ سرزمین ما را به اشتباه عرب می خوانند. هرچند در برخی موارد بر اساس کینه ورزی با ایرانیان و به طور تعمدی از این تغییر نام سواستفاده می کنند و برچسب هویت عرب را به دانشمندان و مورخان و موسیقیدانان ما می زنند و حتی فارابی، ابن سینا، زکریای رازی و… را عرب می دانند. البته این تغییر نام دلیل دیگری نیز داشته است و آن بدست آوردن محل اقامتی امن بوده است چون جان و مال غیر عرب در بین عربها حفظ بود بسیاری از بازرگانان پس از مراجعت به سرزمین اعراب نام و یا پسوندی مختص عربها را انتخاب می کردند.
وضعیت موسیقی ایران قبل از ورود اعراب (۲)
ایقاع مخصوص موسیقی بود. طویس اولین خواننده ای بود که در مدینه از ایقاع استفاده کرد. او با اضافه کردن نت های زینت و به کاربردن فواصل ملایم شیوه ای جدید را در موسیقی به کار گرفت که آن را غناءالمتقین (آواز هنری) می گفتند. نخستین خواننده ای که در حجاز به معرفی و ترویج ایقاع پرداخت عزه المیلاء بود که ایقاع را غناءالموقع نامید و سائب خاثر نیز در این زمینه تلاش فراوانی کرد در دوره ی خلفای اموی ایقاع شکل علمی تری به خود گرفت و دایره هایی برای معرفی آن وضع گردید. ضربهای این دوره ثقل اول، ثقل ثانی، خفیف ثقیل، هزج، رمل و رمل طنبوری بود.
وضعیت موسیقی ایران قبل از ورود اعراب (۱)
ایرانیان به طور علمی موسیقی را بررسی کردند و الحان موسیقی را بر اساس روزهای هفته به هفت لحن تقسیم کردند که آنها را هفت خسروانی نامیدند. بعدها خسروانی به دستان و دستان به دستگاه تغییر نام داد و در نهایت هفت خسروانی به هفت دستگاه تبدیل شد.
نقدی بر مقاله پیمان سلطانی، «آهنگ شعر معاصر» (۵)
پیمان سلطانی می نویسد “اما هنگام خوانش همین مصرع بر اساس موسیقی بیرونی با تاکید بر روی “نه” ، “آ” ، “نه” و “به” دور ریتمیک از ۶ تایی پابت به ۴-۸-۶-۴ تایی تغییر می کند. همین طور در مصرع دیگری “به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید” تاکیدات موسیقی بیرونی به شکل ۷-۳-۷-۴ تایی بر وزن ۶ تایی ثابتِ موسیقی درونی منطبق می شود، وزن این شعر را ۸ هجای کوتاه و ۸ هجای بلند تشکیل داده است و از آنجایی که هجای بلند دوبرابر هجای کوتاه است می توان گفت، وزن عروضی مجموعا از ۲۲ هجای کوتاه تشکیل شده است.
نقدی بر مقاله پیمان سلطانی، «آهنگ شعر معاصر» (۴)
پیمان سلطانی در بخش دوم مطلبش می نویسد: “شعر کلاسیک یک پیشینه ی قدرتمندِ نقش بازی کردن برای ارضاء حس هنری ایرانی داشته است” راست اش در اینجا اصلا متوجه منظور ایشان نشدم! در ادامه می گوید: “به دلیل ممنوعیتِ سایر هنرها از جمله موسیقی نتوانست آهنگ درونی شعر را متبلور کند اما در دوره ی معاصر و به دلیل گذر از انقلاب صنعتی و هم آمیزی با دوران توسعه در علم و هنر موسیقی در شعر بسیاری از شاعران از جمله هوشنگ ابتهاج نمود عینی پیدا کرد”، چگونه می توان پذیرفت که ممنوعیت موسیقی باعث لطمه زدن به موسیقی شعر شده است؟! همان طور که گفتیم موسیقی یکی از عناصر جدا نشدنی شعر است و نه تنها شعر کلاسیک بلکه شعر نو و حتی شعر سپید هم از عنصر موسیقی بهره گرفته است. حال در شعری موسیقی کمتر است و در شعری بیشتر.
نقدی بر مقاله پیمان سلطانی، «آهنگ شعر معاصر» (۳)
باید گفت ابتهاج در زمره ی شاعرانی است که پیوند میان اندیشه و تخیل را با مهارتی وصف ناپذیر به وجود آورده و این گونه به شاعری ماندگار تبدیل شده است. سلطانی در ادامه می نویسد: “موسیقی در غزل کلاسیک به استثنای بخشی از غزلیات مولوی غالبا با تکیه بر عنصر درونی شعر که همان ضرباهنگ و انگاره های ریتمیک عروض است پیش می رود اما در شعر ابتهاج بر عنصری بیرونی و تقارن کلمات و آهنگ حروف و تعدد حروف مشابه است که ساخته می شود” اول باید گفت ضرباهنگ شعر جزء موسیقی بیرونی شعر محسوب می شود و نمی دانم تحت چه استدلالی پیمان سلطانی آن را عنصر درون شعر معرفی کرده است. دوم اینکه موسیقی در تمام غزلهای کلاسیک که استثنایی هم ندارند در چهار حوزه ی موسیقی بیرونی، موسیقی درونی، موسیقی کناری و موسیقی معنوی روی داده است.
نقدی بر مقاله پیمان سلطانی، «آهنگ شعر معاصر» (۲)
سلطانی در ادامه می گوید: “وامداران این دو گروه (نیما و شهریار) نیز هرکدام سمت و سویی یافتند، ادامه دهندگان راه نیما مانند احمد شاملو به زبانی اعتراضی روی آوردند و پیروان شهریار مانند هوشنگ ابتهاج زبانی آهنگین پیدا کردند.” اینکه ادامه دهندگان شعر نو در ابتدا پیرو نیما بودند درست است اما اینکه بگوییم پیروان نیما فقط به شعر اعتراضی روی آوردند جای بحث دارد. در صورت پذیرش این مطلب باید سهراب را نادیده گرفت زیرا در بیان سهراب عاشق پیشگی و عشق به طبیعت و زندگی فوران می کند.
نقدی بر مقاله پیمان سلطانی، «آهنگ شعر معاصر» (۱)
آنچه را در ادامه می خوانید، تاملی است بر مقاله پیمان سلطانی با عنوان «آهنگ شعر معاصر» که در ژورنال گفتگوی هارمونیک منتشر شده است. مقاله ی اخیر ایشان در مورد آهنگ شعر معاصر باعث شد تا در مورد آن نکاتی را بیان کنم. برای وضوح مطالب و مقاصدم نه تنها به نقل مضمون بلکه به نقل مطلب پیمان سلطانی پرداخته ام.