Posts by مهران نحوی
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۶)
نتایج پژوهش بهوضوح مؤید نظریههای کلاسیک یادگیری اجتماعی و مشارکتی است. مطابق نظریه آلبرت بندورا، یادگیری تنها از طریق تجربهی شخصی حاصل نمیشود، بلکه مشاهده رفتار دیگران، بازخورد اجتماعی و تعامل با گروه، نقش اساسی در شکلگیری مهارتهای جدید ایفا میکند. در فضای همنوازی، هنرجو بهطور مستقیم در معرض مشاهده، شنیدن، تطبیق رفتار خود با دیگران، و دریافت بازخورد فوری قرار میگیرد. این محیط، دقیقاً آنچه بندورا تحت عنوان «مدلسازی اجتماعی» مطرح میکند را فراهم میآورد.
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۵)
برخی هنرجویان با پذیرش نقشهای مختلف (مثلاً لیدر یا همراه) در اجرای گروهی، مهارتهای ارتباطی و موسیقایی خود را توسعه دادند. «وقتی توی گروه نوبتت میشه که ملودی اصلی رو بزنی، مسئولیتت خیلی بیشتر میشه. من یاد گرفتم صبر کنم، گوش بدم، بعد جواب بدم.»
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۴)
امتیازات نوازندگی پیش و پس از کلاسها با استفاده از روشهای آماری توصیفی و آزمون t زوجی (برای بررسی معناداری تغییرات) تحلیل شدند. این تحلیل به پژوهشگر اجازه داد تا اثر کلی کلاسهای همنوازی بر کیفیت اجرای هنرجویان را بهصورت عددی بررسی کند.
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۳)
Davidson و Good (2002) در پژوهشی با عنوان Effects of ensemble performance on musical development بهطور مشخص نشان دادند که شرکت در همنوازی موجب رشد مهارتهای شنیداری، کنترل ریتم، درک فرم موسیقایی و حتی انگیزش یادگیری میشود. آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که هنرجویان در فضای گروهی، بازخورد مؤثرتر و سریعتری از اجرا دریافت […]
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۲)
پیشینه پژوهش . پیشینه نظری یادگیری موسیقی، بهویژه در بستر گروهی، به شدت با نظریههای اجتماعی در حوزه آموزش پیوند دارد. در این چارچوب، نظریههای یادگیری اجتماعی مانند دیدگاههای آلبرت بندورا (Bandura) و لِو ویگوتسکی (Vygotsky) زمینه نظری مهمی برای درک فرآیند یادگیری در همنوازی فراهم میآورند. بندورا در نظریه «یادگیری مشاهدهای» تأکید میکند که […]
تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار (۱)
یادگیری موسیقی ایرانی، بهویژه در حوزه نوازندگی سازهای تار و سهتار، معمولاً بر تمرینهای انفرادی و تعامل مستقیم هنرجو با استاد استوار است. این الگو هرچند در تقویت مهارتهای تکنیکی مؤثر است، اما در انتقال برخی از جنبههای مهم موسیقایی مانند شنود گروهی، هماهنگی، و توانایی همنوازی با دیگر نوازندگان، کاستیهایی دارد. با توجه به اهمیت فزایندهی تجربهی جمعی در فهم و اجرای موسیقی، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر کلاسهای همنوازی بر رشد مهارت نوازندگی هنرجویان تار و سهتار انجام شده است.