Posts by فرهود صفرزاده
نقد آرای محمدرضا درویشی (۸)
فوزیه مجد و داریوش شایگان به عنوان بخش بزرگی از مصادر فکریِ آرای محمدرضا درویشی که دلایل آن پیشتر گفته شد، امروزه دچار بازنگری و تغییر و تحولاتی نسبت به مواضع فکریشان در دههی پنجاه شدهاند و شجاعتِ بیان و ابراز آن را هم داشتهاند.
نقد آرای محمدرضا درویشی (۷)
موسیقیدانان و متفکران قرون گذشته از آنجا که خود، تجسّم زندهی معنویت شرقی بودند، همچون ما از فرط عجز و درماندگیِ فکری مدام بهدنبال گریزگاه و پناهگاه هنری و فکری نبودند.» (درویشی۱۳۷۳/ج: ۲۰) و همان نگرانیها در نوشتهی شایگان: «گفتنِ اینکه ما باید با خاطرهی قومیِ خود ارتباط داشته باشیم، دال بر این است که این خاطره و گنجینههای آن در معرض نیستی است. آیا متفکران گذشته […] چنین میاندیشیدند؟ […] نه، آنها برای یافتن این ارتباط نمیکوشیدند، آنها خود تجسّم زندهی این خاطره بودند، نه در حاشیه. آنها گنجینههای معنوی را بهتجربه بیواسطه درمییافتند و موجب باززاییِ مدامش میشدند. آنها برخلاف درماندگان امروزی، در جستجوی گریزگاه و پناهگاهی نبودند.» (شایگان۱۳۵۶: ۵۷)
نقد آرای محمدرضا درویشی (۶)
درویشی دربارهی عالَم مثال مینویسد: «متفکران و هنرمندان بزرگ ما فضای آفاقی عالم مثال را در جزء مقابل آن، در فضای انفسی مشاهده میکردند.» (درویشی۱۳۷۳/ج: ۱۱) و شایگان معتقد بود: «بهاین خاطر است که فضای آفاقی عالم مثال، جزء مقابل خود را در فضای انفسی مییابد.» (شایگان۱۳۵۵: ۸۱)
نقد آرای محمدرضا درویشی (۵)
محمدرضا درویشی دربارهی موضوعِ تکرار در هنر شرقی مینویسد: «ما در یک مرحلهی برزخی، عنصر تکرار در هنر شرقی را یکنواختیِ ملالانگیز پنداشتیم و رنگارنگی، تنوع و عظمت بیرونیِ هنر غربی را نشانهی عمق. واقعیت این است که نه تکرار در هنر شرقی ملالانگیز است و نه تنوع و رنگارنگیِ هنر غربی الزاماً گویای عمق اندیشه.
نقد آرای محمدرضا درویشی (۴)
شایگان در آثار بعدیاش از مفاهیم هایدگری فاصله گرفت و با قدری تسامح میتوان گفت که نسبیّتگراتر شد. او در اوایل دههی هفتاد «غربستیزیِ شرقی [را] آفریدهی غرب» (شایگان۱۳۷۴: ۱۰۰) دانست و گفت: «متفکران این کشورها [ی شرقی] از خود پرسیدند که آیا تقلید از غرب، برگزیدن الگوی غرب، الهام گرفتن از غرب و تکرار تجربههایی که بهنوعی عبث از آب درآمدهاند، به زحمتِ انجامش میارزد؟ درنتیجه، سر به لاکِ خود فروبردند و از چاهِ ارزشهای سنّت، آب برکشیدند [… درصورتیکه] مدرنیته گستاخی است، جهش است، رسوایی است، اما درعینحال حسادت نیز هست. هیچ چیز بیجراحت زاده نمیشود. ما برعکس، دوستدار امنیّت و حمایتِ بیش از حد از سنّت، دوستدار وضع وجودِ دایمی هستیم. چیزهای پیش از این دیده، چیزهای پیش از این دانسته و وضعیّاتِ پیشبینیپذیر را دوست داریم.» (همان: ۱۰۰, ۲۲۱) و هشدار داد: «هرگونه بازگشتی به گذشته (سیر قهقرایی) بدون بازسنجیِ انتقادی از گذشته، سخت خطرناک است و میتواند به لغزش منجر شود.» (همان: ۱۵۲) شایگان در اواخر دههی هفتاد و در کتاب «افسونزدگی جدید» به مرقّعکاریِ فرهنگی و انسان چندهویّتیِ چهلتکّه با تفکری سیّار و سیّال رسید و چشماندازهای متفاوتی را ترسیم کرد.
نقد آرای محمدرضا درویشی (۳)
چاپ نخست کتاب «نفیرنامه» در سال ۱۳۵۱ بود و در سال ۱۳۹۰ تجدید چاپ شد. فوزیه مجد پیشگفتار مهمّی در چاپ دوم کتابش نوشت که نشان از تجدید نظر و بازنگریِ او در نظراتش دارد. وی امروزه با نگاهی انتقادی، «نفیرنامه» و بهویژه بخش نخستِ آن را «یک تصویر سورآلیستِ گزنده و تلخ» (مجد۱۳۹۰: ۸) میداند.
نقد آرای محمدرضا درویشی (۲)
اگرچه محمدرضا درویشی کتاب «بیست ترانهی محلی فارس» را در سال ۱۳۶۳ با انتشارات چنگ منتشر کرده بود ولی میتوان گفت، او فعالیت قلمی و نوشتاری در حیطهی موسیقی را با چاپ نخستین مقالهاش با عنوان «موسیقی محلی ایران، سنّت یا نوآوری» در فروردین ماه ۱۳۶۷ در مجلهی آدینه (شمارهی ۲۱) آغاز کرد.
نقد آرای محمدرضا درویشی (۱)
از اواخر دههی شصت، ناظر و پیگیرِ اتفاقات و جریانهای فکریِ هنر در ایران بودهام. بهنظر میرسد، اغلبِ کسانی که حرفی نو در حوزهی نظر و اندیشهی هنر در ایران داشتهاند، آن را از اندیشمندان علوم انسانی اخذ کردهاند و ترجمه و برگردانش را در حیطهی هنر، بسط و نشر دادهاند. البته هنرمندان صاحبفکر و اندیشه هم در هنرِ ایران دیده میشوند، ولی انگشتشمارند.