Posts by هادی سپهری
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۸)
پس در دسته بندی پیشنهادی من چهاردسته اصلی وزن قابل شناسایی و تفکیک است (۱۴) و بر اساس این دسته بندی وزن لنگ و مختلط از هم جدا شده، جداگانه بررسی و نشان داده می شوند. موضوعی که دربسیاری از منابع خلط شده و یا اساساً وزن های چند زمانه (وزن های لنگ) شناخته و بیان نشده است. بنابراین ما به جای وزن های لنگِ ساده و ترکیبی֯ وزن های لنگ تک، دو و یا چندزمانه داریم.
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۷)
من در اینجا برای به دست دادن دسته بندی دقیق تر از وزن های موسیقی موزون فرضیه سازی ای انجام داده ام که ماحصلِ «استنتاج از راه بهترین تبین» (باجینی ۱۳۹۴: ۱۹) است و تا تبینی روشن تر، جامع و مانع تر می تواند معتبر باشد. بنابراین دسته بندی ای که در اینجا پیشنهاد می شود وزن ها را به این دسته ها تقسیم می کند: الف- انواع وزن بر مبنای تعداد ضرب در سلول های وزنی (میزان) (۱۱) شامل انواع وزن یک ضربی تا بیش از ۱۲۰ ضربی (۱۲) ب- انواع وزن بر مبنای نوع تقسیم ضرب به این صورت: دوتایی (ساده) (۱۳) سه تایی (ترکیبی)؛ پنج تایی (پنج جزئی )؛ هفت تایی(هفت جزئی) و…؛ ج- انواع وزن بر مبنای اجتماع ضرب ها یعنی کنار هم قرارگیری انواع ضرب ها به این صورت تک زمانه: با امتداد برابر، دوزمانه: با دو امتداد متفاوت و چند زمانه: با چند امتداد مختلف؛ که دراین صورت وزن های تک زمانه «سالم یا متقارن» و وزن های دو و چند زمانه از نوع «لنگ یا نامتقارن» محسوب می شوند. یادآوری می کنم که کلمه ی لنگ (Aksak) عیناً در فرهنگ موسیقی کلاسیک ترکی وجود و به همین منظور کاربرد دارد (Tanrıkorur 2014: 34؛ Reinhard 2007: 65؛Toussaint 2013: 40؛ Duygulu 2014: 36) د- انواع وزن بر مبنای اجتماع وزن هایی با تعداد ضرب متفاوت֯ که در سنت موسیقی خاورمیانه به عنوان «ایقاع مرکب» شناخته می شده است (ابن سینا ۱۳۹۴: ۱۳۱-۱۳۲).
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۶)
دوم اینکه در این دسته بندی ها با چند معیار متفاوت برای دسته بندی وزن ها مواجهیم. معیار اول تعداد ضرب ها ( پولساسیُن ها) است؛ معیار دوم تقسیم ضرب (پولساسیُن) به قسمت های برابر در سطح اول تقسیم است؛ معیار سوم نامتقارن بودن سلول وزنی (۷) (میزان یا پریود ریتمیک) به همراه نوع تقسیمات ضرب (یعنی معیاری مرکب از دو عنصر)؛ معیار چهارم برابر و نابرابر بودن ضرب ها است که باعث تقارن و عدم تقارن درون میزان می شود؛ معیار پنجم مجموع امتدادهای درون سلول وزنی است که در ادامه نشان خواهم داد در دسته بندی اوزان موضوعیت ندارد (پورتراب ۱۳۸۷: ۲۵۴و۲۶۴) و معیار ششم شروع وزن از ضرب بالا و یا ضرب پائین (فارسانی ۱۳۹۰: ۳۱۴)؛ هفتمین معیار تجمیع پذیری و تقسیم پذیری ریتم ها (وزن ها؟) است همانطور که فاطمی نشان داده است موضوعیت آن زیر سوال به نظر می رسد (فاطمی ۱۳۹۴: ۵۱- ۸۴) زیرا اساساً تمامی ریتم ها دارای خاصیت جمع پذیری و تقسیم پذیری هستند و واضح است که برای زاکس موضوع وزن و ریتم به روشنی تفکیک نشده بوده است.
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۵)
در موردی دیگر انواع وزن به برابر (Equal) نیمه برابر (Mediated Unequal) و نابرابر (Unequal) به ترتیب برای وزن هایی با ضرب های مساوی و متقارن مانند دو ضربی، وزن هایی با ضرب های مساوی و نیمه متقارن مانند سه ضربی و وزن هایی با ضرب های مساوی و کاملاً نامتقارن مانند پنج ضربی (Hasty […]
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۴)
فراموش نکنیم که زمان در موسیقی و بین موسیقی دانان متفاوت از زمانِ جهانی فرض می شود زیرا زمان جهانی براساس حرکت وضعی کره ی زمین، که عبارت است از ۸۶۴۰۰۰/۱ یک روز از سال شمسیِ میانگین֯ و با دقت بالاتر مدت زمان متناظر با تعداد مشخصی از دوره های تابش مربوط به گذاری خاص در اتم های سزیوم ۱۳۳ (آلونسو و فین ۱۳۶۴: ۲۱) که با یکای ثانیه نشان داده می شود، در حالی که موسیقی دانان براساس تندی یا کندی اجرای قطعه ی موسیقی زمان آنرا تندتر یا کندتر از معیار ثابتِ زمان جهانی فرض می کنند. بنابراین زمان نزد موسیقی دانان به شکل مجازی متغیر انگاشته می شود و این موضوع نباید ما را دچار این اشتباه کند که واقعاً زمان متغیر است و سرعت کند یا تند می شود (استراوینسکی ۱۳۹۴: ۳۱).
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۳)
از آنجا که خصوصیت زمان مندی (Temporal)، به جهت پدیداری و زمان بندی (Meter & Rhythm)، به جهت مقدارسنجی را درموسیقی به دو قسمت ریتم و وزن مُتقسِّم می دانم؛ و ریتم را صورت بندی امتدادهای زمانی بر بستر زمان و وزن را دسته بندی این امتدادها به اندازه های متنوع؛ بنابراین دسته بندی امتدادها (وزن) را دارای دو زیرمجموعه به این شکل می دانم: اول گونه ی معین (ثابت یا متغیر) که به نوع موزون (گروه واژه گزینی ۱۳۹۴: ۱۰۰) مصطلح است و در قالب سلول های وزنی، با اندازه های مختلف، شناخته و ادراک می شوند و دومی گونه ی معلّق (Indeterminate)، یا به بیان دیگر معینِ (۲) بسیار متغیر (آزادیِ به دنبال هم آمدن بسته های متنوع وزنی) که به نوع وزن آزاد (۳) (Ametric or Nonmetric) معروف است؛ باید یادآوری کنم آنگونه که برخی معتقدند این نوع دوم بدون وزن نیست (Temperley 2007: 206).
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۲)
از آن جهت که نمی خواهم دسته بندیِ مد نظرم در اینجا برمبنای قراردادهای فرهنگی باشد پس به نوعی رویکردم زیست موسیقی شناسانه به یک ویژگی جهان شمولِ موسیقی است. این رویکرد در حیطه ی «موسیقی شناسی تطبیقی جدید» قرار می گیرد «که [در] آن ویژگی [جهانشمول֯]، معمولاً به واسطه ی فرآیندهای طبیعی، در سطح ژنتیک کُدبندی شده است (یعنی در مغز نهادینه شده است) و اکنون خصوصیت زیست شناختی کلّ نوع بشر است.[…] البته لزومی ندارد این امر حتمیّت محض تصور شود، بلکه می توان آن را مجموعه ای از «محدودیت ها» تصور کرد که اثر تعدیل کننده ای بر شکل رفتار [وادراک] دارد.» (سَوِیج و براون ۱۳۹۴: ۱۴۰).
نظری به دسته بندی وزن ها در موسیقی موزون (۱)
دسته بندی پدیده ها و ارائه ی تعاریف دقیق از اساسی ترین اصول روش شناخت علمی است (فاطمی ۱۳۹۲: ۹). تبین نظری هر پدیده ای به جهت درک و دریافت بهتر از آن پدیده صورت می گیرد. پس هر چه میزان انطباق تعاریف و دسته بندی ها با واقعیت عملی آن پدیده بیشتر باشد، و درصد انطباق بالاتری با پدیده ی مورد مشاهده داشته باشد، تبین نظریِ صورت گرفته دقیق تر و مقرون به صحت بیشتر است. این موضوع اصل پوشش حداکثری برای گزاره های علمی نام دارد (کاپالدی ۱۳۹۰: ۳۹۲) که نشان از تقسیم بندی ای جهان شمول می تواند باشد (Toussaint 2013: 39). همچنین تعاریف و نظریه ها در علوم مختلف مدام مورد بازنگری و در صورت لزوم مورد اصلاح قرار می گیرند (مَگی۱۳۸۹: ۲۲۲).
موضوع زمان پریشی در روایت داستان های مردمی
این متن یک صفحه از پایان نامه کارشناسی ارشد موسیقی شناسی نگارنده با عنوان «بررسی موسیقی عاشیقی در شمالِ شرق ترکیه (کارْص): مسئله ی تغییرات از ۱۹۸۷ تا ۲۰۱۶ میلادی است.»
نکاتی درباره امپراتوری جاذبه (۷)
«این شیوه آموزشی را به ویژه باید به هنرجویان موسیقی ایرانی توصیه کرد که با وجود این همه مُد و مقام و مایه و گام و گوشه و دستگاه و شعبه و آواز نمی دانند این همه شاهد و ایست و متغیر و بُن مایه و تُنیک را چگونه مهار کنند. راه حل بسیار ساده است. فقط کافی است در هر مُد و مقامی که هستیم الگوی جاذبه دو ماژور را به آن تزریق کنیم. همه مشکلات بطور تمپورال و مترونومی ک و بدون کاربرد هرگونه آگوگیک در زمانی کمتر از یک دولا چنگ ترکیبی حل خواهند شد. ربع پرده ها و ردیف آلتره های تمامی هم که مشکلی ندارند. همانطور که آلتره های غربی نیم پرده بالا – پایین می شوند، آلتره های ما فقط ربع پرده تغییر می کنند و در نتیجه خواندن آنها هم بسیار ساده تر است.» (بیضایی ۱۳۸۴، ۲۰۴)