گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

محمدرضا ممتازواحد

Posts by محمدرضا ممتازواحد

نظام «نشانه – معناها» در موسیقی دستگاهی ایران (۳)

در اینجا، این سئوال مطرح است که فرهنگ، تا چه زمان یک نظام مستقل تلقی می‌شود؟ و به‌عبارت واضح‌تر، آیا فرهنگ یک نظام مستقل است؟ «متون فرهنگی در قالب آثار ادبی و هنری قابل تحلیل هستند. از این‌رو ما نیز معتقدیم که هر اثری که در بستر یک فرهنگ ساخته شده است، گاهی حاوی نشانه‌های فرهنگ‌های دیگر نیز هست و کانون آمیختگی فرهنگ‌ها تلقی می‌شود و زیبایی‌شناسی آن مدیون همین تلاقی و اختلاط فرهنگی است. زیرا حتی در یک سطح دیگر ممکن است باعث جذب مخاطبانی از فرهنگ‌های گوناگون شود، بنابراین فرهنگ تمامی بشریت در حقیقت نظام بسته و مستقل و قائم به‌ذاتی را تشکیل می‌دهد ، اما فرهنگ‌های قبایل یا مناطق به‌هیچ روی دستگاه‌های مستقل و وابسته نیستند، بلکه همواره در معرض تأثیرات فرهنگی قرار دارند (وایت، ۱۳۷۹: ۳۹).

نظام «نشانه – معناها» در موسیقی دستگاهی ایران (۲)

حال در این میان، شناخت زبان موسیقی (البته مبتنی بر متنِ شنیداری و سازوکارِ نظامِ متنی آن) به‌همراه اِشراف کافی «نشانه‌شناسِ موسیقی» به‌تحلیل متن (برپایه‌ی نظریاتِ صاحبنظران و نظریه‌پردازانِ حوزه‌ی نشانه‌شناسی) و همچنین آشنایی با وُجوه ارتباطیِ این میان‌رشته (یعنی نشانه‌شناسی) با سایر رشته‌ها هم‌چون زبان‌شناسی، زیبایی‌شناسی و پدیدارشناسی و تعمیمِ همه‌ی این موارد با رهسویه‌های اندیشه‌ای، تفسیری، تحلیلی و تحقیقیِ موسیقایی؛ سمت و سویی کارآمد، کاربردی و کارکردی را در مطالعاتِ جُستارهای موسیقی به‌همراه خواهد آورد.

نظام «نشانه – معناها» در موسیقی دستگاهی ایران (۱)

نوشتار پیشِ‌رو، گُذر و گُذاری مختصر را درخصوص نظامِ نشانه- معناها در موسیقی دستگاهی ایران خواهد داشت و از این روی، واکاوی مفهومِ نشانه‌شناسی، ناگزیر و لاجرم می‌نماید. این جُستارِ نوشتاری درصدد است اثبات‌ نماید که فرهنگ – به‌طوراعم – و موسیقی – به‌طور اخص – با رویکرد نشانه‌شناختی قابل توصیف، تفسیر و تأویل بوده و اندیشمندان، مفسران، تحلیل‌گران و محققانِ عرصه‌ی فرهنگ‌های موسیقی، با دگراندیشی درخصوصِ مفاهیم نشانه‌شناختی (Semiotics) – و همچنین، معناشناختی (Semantics) و پیام‌شناختی – می‌توانند رهسویه‌های توصیفی، تفسیری و تأویلی خود را در عرصه‌های اندیشه‌ای، تفسیری، تحلیلی و یا تحقیقی، نظامندتر و هدفمندانه‌تر به‌پیش برند.

«تفسیر» در موسیقی ایرانی (۳)

در مطالعات نشانه‌شناسی موسیقی، منطقِ ارتباطات بین سه مؤلفه‌ی «فرآیندِ تولید درونی موسیقی (Intrinsic Musical Semiosis)»، «ارجاع موسیقی (Musical Reference) (بررسی ارتباط با پدیده‌های بیرون)» و «تفسیر موسیقی (Musical Interpretation)» (مارتینز، ۱۹۹۸) حایز اهمیت و بررسی است. “جوز لوئیز مارتینِز”درخصوص تفسیر موسیقایی می‌نویسد:

«تفسیر» در موسیقی ایرانی (۲)

«هدف تفسیر، روشن‌ساختن حضور عناصر مناسب در اثر هنری است،‌ بدین صورت که سهم آنها در وحدت، معنا، طرح، تأثیر موردنظر و / یا ساختار اثر، تبیین شود. در نتیجه، کار تفسیر متوقف است بر مخاطبان هدف ـ ممکن است خود مفسّر از جمله آنان باشد و ممکن است نباشد ـ که برای آنان معنا و مفادِ بخشی از اثر هنری، یا حتی اثر هنری در کلیت آن، فرّار، گیج‌کننده، غامض، ناآشکار، نامنسجم، رمزی/ نمادی است، یا اگر هم اینگونه نباشد، (لااقل) برای آنها بی‌درنگ قابل درک نیست. بنابراین، تفسیر در حالت مطلوب آن، غموض یا شکاف در فهم مخاطب را،‌ برطرف می‌سازد.» (۲۰۰۵، carrol)

«تفسیر» در موسیقی ایرانی (۱)

مقوله‌ی «تفسیر» در موسیقی ایرانی، از چند لحاظ حایز اهمیت‌ است. اساساً خودِ مفهومِ «تفسیر»، مفهوم تشتت‌برانگیزی بوده و به‌کارگیریِ واژگانیِ آن از منظر صاحبنظران‌، متفاوت جلوه می‌نماید. در این نوشتار، می‌کوشیم معنا و مفهومِ تفسیر در موسیقی ایرانی را از جمیعِ جهاتِ آن به‌بحث و بررسی بپردازیم.

بیشتر بحث شده است