مطمئنا تشکیل چنین ارکستری با این حجم کمی از لحاظ تعداد نوازنده و تعدد سازها، کاریست دشوار و طاقت فرسا و شاید در تفکر عمومی جامعه ما امری نا ممکن؛ چراکه عدم حمایت های مادی و معنوی مسئولین دولتی از چنین تشکلاتی همچنین عدم همکاری و هماهنگی های سایر ارگانهای دولتی بر مشکلات اینگونه فعالیت های فرهنگی، هنری می افزاید.
بنابراین در ابتدا، میبایست از حامیان مالی و معنوی این مجموعه تقدیر به عمل آورد که در چنین شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه ما دست از حمایتهای خود برنداشته و بر اجرای این کنسرت پافشاری نمودند. چراکه شاید بسیاری از شنوندگان موسیقی اینگونه کنسرت ها در جریان مسائل پشت صحنه و پشت پرده این برنامه ها نباشند و ندانند که اجرای چنین برنامه ای نیازمند ماهها تمرین، تلاش، ممارست و پی گیری تک تک اعضای ارکستر است، که البته بار مسئولیت روی شانه چند نفر بیشتر احساس میشود.
اگر شنوندگان موسیقی کمی بیشتر از این همه زحمات آگاهی داشتند، مطمئنا” از اینگونه برنامه ها، حمایت بیشتری میکردند، چراکه امروزه اکثر بینندگان و شنوندگان برنامه های فرهنگی ارزش اجراهای زنده را از یاد برده اند و شاید برای اجراهای کم ارزش که نه تمرین چندانی بطلبد نه جلوه ای از اجرا های زنده در آن نمودار باشد، سر و دست بشکنند. بالاخص اجراهای موسیقی پاپ که فقط شاید یک خواننده (اکثرا” بی سواد یا کم سواد در وادی موسیقی) محور مجموعه باشد؛ به این خاطر که درصد بالایی از موسیقی اجرا شده توسط Sample(سمپل) یا کامپیوتر اجرا میشود و شاید به ندرت بتوان ۲ یا ۳ نوازنده را مشاهده نمود.
متاسفانه مردم ما به دنبال نام ها هستند تا محتوا و ارزش های هنری، ولی واقعا جای تاسف است که چنین اجرائی با تمام کمی ها و کاستی ها اینگونه مورد بی مهری مخاطبان قرار گیرد. امید است در آینده نزدیک شاهد حمایت بیشتر مخاطبان موسیقی جدی از اینگونه اجراهای بزرگ باشیم.
در ادامه این بحث لازم است از زحمات و پشتکار دو بزرگوار تقدیر و تشکر به عمل آید، که پی گیری و تداوم تلاشهای این بزرگواران باعث حفظ و بقای این مجموعه هنری گشته است.
پیمان سلطانی که مدتهاست در جریان تلاشهای شبانه روزی وی هستم که بی هیج چشمداشتی، در جهت اجرایی هر چه بهتر و رهبری این ارکستر تلاش میکند.
همچنین سیاوش بیضایی که بار تنظیم و ارکستراسیون اکثر قطعات بر عهده ایشان بوده و مطمئنا تلاشهای این دو بزرگوار در کنار بسیاری دوستان دیگر که من از قلم انداخته ام در حفظ و تداوم این مجموعه بسیار موثر بوده است.
یکی از مشکلات و دلایل استقبال متوسط از این برنامه شاید همزمانی این کنسرت با اجرای ارکستر سمفونیک تهران باشد، چراکه شنوندگان خاص اینگونه برنامه ها شاید در یک زمان محدود فقط بتوانند مخاطب یکی از این کنسرت ها باشند؛ چراکه مثلا تهیه بلیط برای یک خانواده چهارنفری بودجه زیادی را میطلبد، حال تصور کنید این خانواده بخواهد مخاطب هر دو برنامه در دو سه شب متوالی باشد!
بهتر بود برگزار کنندگان این دو برنامه هماهنگی های بیشتری را به عمل می آوردند تا این اجراها به صورت همزمان نباشد.
با توجه به بیانیه، اساسنامه و نام ارکستر، چنین به نظر میرسد که دست اندرکاران این مجموعه هدفشان تلفیقی از فرهنگ موسیقی اقوام و ملل مختلف باشد، زیرا هر کشور و قومی، گویش ، بیان و فرهنگ مختص به خود را دارد که مسلما با سایر فرهنگها شباهت ها و تفاوتهای بسیاری دارند.
مثلا در همین اجرای اخیر، موسیقی هایی از یونان، روسیه، ایل بختیاری،ایران ، آذربایجان و … شنیدیم؛ مسلما هر فرهنگی ساختار و ویژگی مربوط به خود را دارد که شاید حذف یا اضافه کردن بعضی از مطالب، باعث از بین رفتن ساختارهای بنیادی آن فرهنگ بشود.
یکی از این ویژگیهای ساختاری در موسیقی هر فرهنگی، سازها و ترکیبی است که برای آن فرهنگ خاص استفاده میکنیم. حال باید دید که آیا میتوان از تلفیق این فرهنگها به یک مجموعه منسجم شنیداری رسید؟
ارکستر ملل با ترکیبی از سازهای زهی (خانواده ویولون)، سازهای بادی چوبی، سازهای بادی برنجی و سازهای کوبه ای به همراه مجموعه ای از سازهای مضرابی ایرانی تشکیل شده است. در نگاه اول هدف اصلی این ارکستر اجرای قطعات موسیقی کلاسیک به شکل معمول و متداول آن نیست، بلکه هدف اجرایی با سازبندی و ارکستراسیون جدید است.
حال سئوالی که پیش می آید این است که آیا استفاده از سازهای مضرابی ایرانی در تمامی قطعات اجرا شده، امریست ضروری و آیا باید بالاجبار در تمامی قطعات صدای این ترکیب را تحمل کرد؟ مطمئنا هر یک از سازهای ایرانی تکنیک های اجرایی مربوط به خود را دارد که اگر از آنها درست و به جا استفاده شود، شاهد اجرایی مناسب و گوش نواز خواهیم بود. آیا در این ارکستر از سازهای ایرانی بالاخص سازهای مضرابی استفاده به جا شده است؟
به نظرمن لازم نیست که برای اجرای تمامی قطعات این ارکستر از تمامی بضاعت آن در آن واحد استفاده شود و بهتر است در هر قطعه به فراخور حال آن قطعه سازبندی مناسب آن استفاده شود. همانطور که در بعضی از قطعات از گروه کر استفاده شده بود و در قطعاتی که بدون کر اجرا میشدند ، گروه مربوطه صحنه را ترک و به پشت صحنه میرفتند. به همین خاطر در بسیاری از لحظات اجرای گروه سازهای ایرانی، اصواتی ناهمگون و نامناسب در میان سایر سازهای ارکستر ایجاد می کردند که دلیل آن استفاده نابجا و شاید تحمیلی این سازها بود.
از همه مهمتر اینکه واقعا حتی یک نغمه و ملودی در شان این مجموعه از سازهای ایرانی شنیده نشد و اجرای نوازندگان این سازها مرا گاهی به یاد کلاسهای مقدماتی موسیقی می انداخت که گویی شاگردان مبتدی مشغول تمرین قطعات کتابهای اول آموزشی خود یا لااقل در آن حد بودند. گاهی نیز چنین احساس میشد که انگار این سازها به این مجموعه تحمیل شده اند و باید حتما به خاطر اساس نامه و مرامنامه گروه در همه قطعات باشند.
به همین دلیل معتقدم این مجموعه نیاز به یک یا چند نفر متخصص در زمینه های مختلف موسیقی (با توجه به عنوان “ملل”) دارد تا این افراد مطلع و آشنا با هر یک از فرهنگهای مورد نظر، از سازها یا فرهنگ اجرایی آن در شان خودشان استفاده کنند تا لااقل به بنیادهای ساختاری آن فرهنگ خاص لطمه ای وارد نگردد، که مسلما یکی از آنها فرهنگ موسیقی ایرانی خودمان است.
البته به نظرم خیلی از تنظیمها با توجه به بضاعت اجرایی ارکستر در نظر گرفته شده بود، برای مثال میتوانید به پارتهای اجرا شده توسط سازهای بادی برنجی مراجعه کنید که هنوز در حد یک اجرای حرفه ای نیست و مطمئنا با گذشت زمان و اجراهای متعدد این مسئله برطرف خواهد شد.
در بعضی از قطعات مانند “بولبوللر اوخور” و “پئتاویکنت آمیگو لئو برودر” از تکخوانان و تکنوازانی استفاده شده بود که با توجه به تسلط و تبحر در اجرا، شاهد اجرایی در خور توجه بودیم، ولی برای مثال در قطعه “شلیل” که سلویی بسیار کوتاه برای کمانچه در آن موجود بود، از نوازنده در حد و شان آن استفاده نشده بود (با توجه به شناختی که از استعداد و توانایی های فرشاد صارمی دارم، معتقدم از این هنرمند جوان در حد و اندازه خودش استفاده نشده بود و میشد برای ایشان قطعه مناسب تری را برگزید، یا حداقل از نوازنده معمولی تری استفاده میشد)
آفرین بر توجه تان به ارکستر نو پا وتراز اول ایران ارکستر ملل که روی ارکستر ملی و بعد هم سمفونیک را کم کرد و آفرین بر این مردم و بخش خبری که هوش ودانایی یشان درست و به جا است .
آقای صارمی متا سفانه همان ۲ جمله ی کوتا ه رو هم فالش زدند
از این توجه شما تشکر میکنم
بله برای اجرای این این برنامه زحمت های زیادی کشیده شد بنده خودم شاهد بودم چون استاد بنده مجبور شدند یک جلسه از کلاس ها رو تعطیل کنند ولی می شه یکم بیشتر توضیح بدید که چرا می گیداز بعضی از این سازها استفاده به جا نشده؟
من خودم متاسفانه تو اون برنامه حضور نداشتم ولی تلاش هایی که واسه اجرای این برنامه انجام می شد رو میدیدم
در باره بی مهری از طرف مخاطبان باید به شما بگویم که مشکل از مخاطبان نیست. سیستم غلط تبلیغاتی که قبل از اجرای تمام کنسرت های توی ایران اعمال می شود باعث می شود که فقط طیف اندکی از آدم ها که آنها نیز به نوعی با خود کنسرت در تماس هستند بدانند که کی و کجا چه کنسرتی اجرا می شود.و باقی آدم ها وقتی می فهمند که کنسرت تمام شده و اخبار اجرای آن را در رسانه ها مشاهده می کنند. کسانی که متولیان اجرای کنسرت ها در ایران هستند باید فکری به حال انجام تبلیغات قبل از اجرای کنسرت بکنند و تبلیغات بعد از اجرای کنسرت هیچ فایده ای نه برای خودشان دارد و نه برای مخاطبان. سودش فقط برای کسانی هست که با موسیقی مشکل دارند