این مطلب چکیده پروژه پایانی دوره کارشناسی موسیقی ایرانی با راهنمایی دکتر ساسان فاطمی است که در اسفندماه ۱۳۸۴ ارائه شده است. از آنجا که این مطلب در سال ۱۳۸۴ نوشته شده، حاوی منابع و نگرش من تا آن زمان است که امروز به معدودی از این مطالب، نوع دیگری نگاه میکنم؛ در اینجا بر خود لازم می دانم نسبت به استاد راهنمای این پروژه نهایت سپاس را ابراز دارم.
فهرست مطالب
مقدمه
بخش اول:
فرهنگ های شفاهی
هدف از تربیت نوازنده در موسیقی کلاسیک ایرانی
کاربرد و کارکرد نگارش موسیقی کلاسیک ایرانی
نارسایی ذاتی نت
خصوصیات موسیقی کلاسیک ایرانی (درون موسیقائی)
نارسایی نت نگاری در موسیقی ایران
بخش دوم:
نمونه های ضعیف
نمونه های خوب
بخش سوم:
پیشنهادها
منابع
مقدمه
پندارهای پوسیده و شومی که در بطن روابط و فرهنگ غالب بر موسیقی ایران رخنه کرده اند؛ افکاری که به نظر می رسد از پیش تعیین شده اند و برای همه موارد با زیرکی دارای تعریفی جامع شده اند؛ ساختارهایی که به ظاهر مردمی و در باطن، خود عوام فریبانه ترین حالت ها را در جهت جذب منافع و کسب قدرت و شهرت یافته اند، باید زیر و رو شوند. باید راهی ساخت بر توانایی های موجود برای نقد قدرت ها بدون آن که در قدرت بود. این روزگاران بیشتر از هر چیز نیاز به عصر روشنگری و انسانهای روشن گردان این راه دارد.
سالهای گذشته و ایام پیشین، جامعه موسیقی ایران با واکنش ها و موضع گیری های مختلفی روبرو بوده است. سال هایی که تمام موضع گیری ها ـ چه به نفع و چه ضد موسیقی ـ با هیچ واکنش و اجماع عقلانی و نقدگرایانه در برابر این مواضع مواجه نشد! نبودِ نهادهای مدنی واقعی و مردمی برای هنرمندان در روزگار گذشته و عدم وجود موسیقیدانانِ با جسارت و قلم های شجاع و عادل و نقدگرا و ترجیحِ منافع شخصی بر منافع گروهی و ارگانیک، همگی سبب شده است که آن سال ها (و همچنین در این سالیان) هنر موسیقی نتواند به طور نهادینه و قدرتمند، راه خود را برای واکنش های سریع و قاطع و شجاعانه بپیماید. اما امروز به نظر می رسد همه منتقدین و نویسندگان موسیقی و هنرمندانی که در عرصه نقد تمایل به قلم فرسایی دارند، باید با در نظر گرفتن راهکارهای موجود راهی برای برون رفت از چنین فضایی بیابند.
بسیار جای تأسف است در روزگارانی که بر نوعی از موسیقی حمله و یورش می برند، موسیقیدانانی که در آن رشته حضور ندارند سکوت پیشه می کنند. این مسئله ناشی از در اقلیت بودن افکار آزادی خواهانه و محوریت نگر و عدم وجود تفکرات دمکراتیک در عرصه موسیقی و دارندگان چنین تفکراتی است. اگر کسانی در مقابل کمبودها و محدودیت ها به دلایل مختلف و تأسف بار حاضر به بازگو کردن عقاید منتقدانه نیستند، حقی نیز بر گلایه گذاری بر موسیقی این سرزمین ندارند.
بر اساس چنین عقیده ای، نباید بر نظر بسیاری از افراد که معتقدند “امروز باید بزرگان پا پیش گذارند تا روندی در پیش افتد” پافشاری ورزید. عصر امروز، نیازمند عصر روشنگریِ هنرجویان و عاشقان موسیقی است؛ آنان که تابشان را از کف داده اند. در واقع امروز، عصر بت ستیزان است. آنان به یاری یکدیگر در هر سبک و رشته ای می توانند بنیان گذار روندی جدی شوند، و باید بسیار هوشیارانه، دائماً برخلاف گذشتگان به نقد خویش و افکار و اطراف خویش بپردازند. افکاری که رها از قید و بند سازمان-ها و ارگان های دولتی باشد و از سوی یک جامعه مدنی و نهاد مردمی، بدون وابستگی و برداشتن گام-های سمبلیک، در جهت ایجاد گام های کوچکِ تأثیرگذار و حقیقی حرکت کند.
۱ نظر