هدف از تربیت نوازنده و خواننده در موسیقی کلاسیک ایرانی
نوازنده کیست؟ «آن که سازی را بنوازد؛ کسی که با آلتی از آلات موسیقی آهنگی را بنوازد. نوازندگی اقدام به اجرای نواهای موسیقی است. شغل و حرفه کسی که به نواختن موسیقی و اجرای آن به وسیله آلات موزیکی بپردازد» (حدادی/۱۳۷۶، ۶۱۶). اصول تربیت نوازنده در موسیقی کنونی ایران با اصول و اهداف آموزش و پرورش یک نوازنده در سایر جوامع و فرهنگ ها متفاوت است؛ اگرچه در جزئیات با فرهنگ های همجوار مشابهت هایی وجود دارد.
ولی هدف نهایی آن با فرهنگ های دیگر از جمله اروپا متفاوت است. در موسیقی کنونی ایران دو هدف عمده برای آموزش و پرورش مجریان این موسیقی متصور است. نخست مجریانی که با تسلط به رپرتوار موسیقی کلاسیک ایرانی(ردیف دستگاهها، تصانیف، پیش درآمدهاو… )، بتوانند آثار گذشتگان (در صورت لزوم برای اجرا) را به نحو مناسب و درخور بازسازی کنند(در این صورت این رپرتوار خود مرحله اصلی آموزش هم هست). دوم بتوانند در آینده مجریان خلاقی باشند؛ به اصلاح خواننده و نوازندهء مولف شوند؛ به طور مثال در جواب آواز و تک نوازیِ مبتنی بر اصول موسیقی کلاسیک ایرانی و نهایتا بداهه نوازی.
در فرهنگ موسیقی کلاسیک ایرانی، با مختصات بخصوص خود، ما به یک هدف نهایی می اندیشیم که تمامی مراحل و اهداف اولیه در خدمت باروری آن هدف نهایی است. از آنجا که سنت موسیقی ایران بر مبنای ردیف و شناخت از آن شکل می گیرد و تنها وسیله سنجیدن یک موسیقی زنده، میزان بداهه سرایی و خلاقیت آن است، هدف نهایی تربیت نوازنده همانا پرورش نوازندگان خلاق و بداهه سرا است.
«زمانی که گوشه یا تسلسل های ملودیک از نسلی به نسل دیگر و از استاد به شاگرد انتقال یافت، بعد از سا ل ها تمرین و ممارست وقتی یک شاگرد به اندازه کافی با مواد موسیقایی آشنایی پیدا کرد، قادر به بداهه سرایی و اجرای تسلسل های ملودیکی است که آموخته بود. این روش، شبیه شیوه ای است که در آموزش [موسیقی] جز در آمریکا معمول است که آموزش از نوازنده ای به نوازنده دیگر به طور شفاهی انتقال پیدا می کند. هر هنرمندی الگوها را از استادش می آموزد و در نهایت، تفسیر و بداهه نوازی خود را از آنچه که آموخته منتقل می کند.» (میلر/۱۳۸۴، ۵۱).
البته«فهرست ملودی هایی که اساس موسیقی سنتی را شکل می دهد، به خودی خود (فی حد ذاته) موسیقی ایرانی نیست. زیرا آنچه که حقیقتاً اجرا می شود یک قدم فراتر از ردیف است. گوشه ها دقیقاً مطابق با هیچ یک از بافت هایی که ذکر شد اجرا نمی گردند.
هر یک از گوشه ها فقط به عنوان قالبی به شمار می آیند. از یک نوازنده خوب انتظار می رود تا با استفاده از مواد ملودیک هر ردیف، آن را در بداهه سازی استفاده نماید. پس بین ردیف و اجرای آن، مرحله شکل دادن لایه تئوری موسیقی قرار دارد که می توان آن را تئوری اجرا نامید. نظیر تئوری اجرا که در موسیقی غربی و در آهنگسازی انجام می گیرد.
اما از آنجا که آهنگسازی در موسیقی ایرانی فی البداهه است، بهترین نام برای آن بداهه سازی است. موزیسین های ایرانی این بخش از تئوری را مورد تجزیه و تحلیل قرار نداده، اصولاً آن را یاد نمی دهند.» (زونیس/۱۳۷۷، ۱۰۹)
۱ نظر