در ترانه ”The Gates Of Eden” دیلان نوعی دوگانگی میان آنچه در
زمین ممکن است و آنچه در ابدیت امکان دارد را تصویر میکند همانطور که سنگینی و سختی
صخر ها را در برابر رهایی و سبکی ابر ها و دریا قرار داده و خود را در میان آ ن دو
توصیف کرده.
صداهای بی معنا، مالکیت و استثمار، پادشاهی، زمان، متا
فیزیک، دادگاه، دانش و رویای بهشتی زمینی و همه عناصر و اجزای تصویر های دیلان،
تنها در بیرون دروازه های بهشت وجود دارند.
تعداد ترانه های لئونارد کوهن به فراوانی ترانه های باب دیلان
نیست و تمام ترانه های منتشر شده از او تا به امروز به بیست ترانه نمیرسد. تعدادی
که اگر سطحی به آن نگاه کنیم با اهمیت و استقبالی که پیدا کرده اند بی تناسب می
نماید. این ترانه ها بر خلاف دیلان اغلب مضامینی عاشقانه دارند، و همچنین اغلب آنها
به اهمیت معنایی معنایی قابل توجه، صداقت شاعرانه بی نظیر و بینش هوشمندانه ای بی
همتا دست یافته اند.
With a time rusted compass blade | زمانی میان تیغه های زنگ زده پر گار |
Aladdin and his lamp | علا الدین و چراغش |
Sits with Utopian hermit monks | همراه با موبدان گوشه نشین آرمانشهر |
Sidesaddle on the Golden Calf | بر روی زین زنانه گوساله طلایی نشسته بودند |
And on their promises of paradise | و هیچکس به وعده بهشت آنها نمی خندید |
You will not hear a laugh | هیچکی در بیرون دروازه های بهشت |
All except inside The Gates of Eden. | و در روز موعود،پس از باران سخت، شاید پس از باران رادیو اکتیو بعد از جنگی اتمی، همه چیز تمام خواهد شد،همه چیز در بیرون دروازه های بهشت |
O the time will come | آه، آن زمان خواهد رسید |
When the winds will stop | زمانی که باد ها خواهند ایستاد |
And the breeze will cease to be breathin’ | و نسیم از نفس کشیدن میایستد |
Like the stillness in the wind | مانند مکثی در باد |
When the hurricane begins | وقتی که طوفان آغاز میشود |
The hour when the ship comes in. | زمانی که کشتی نجات می آید |
O the sea will split | آه،دریا خواهد شکافت |
And the ship will hit | و کشتی برخورد خواهد کرد |
And the shoreline sands will be shaking | و ساحل و ماسه ها خواهند لرزید |
Then the tide will sound | و جزر و مد به صدا خواهد آمد |
and the wind will pound | و باد فرو خواهد کوفت |
And the morning will be breaking | و صبحگاه فرو خواهد شکست |
با این وجود، رستاخیز و پایان جهان در ترانه و
اندیشه کوهن مانند دیلان جایی ندارند.کوهن جهانی ترسناک و مهلک را تصویر می کند که
انسان در آن نا امیدانه می کوشد سرنوشت محتومش را به تا خیر بیندازد. تنها دو ترانه
کوهن “Stories Of The Streets” و”The Old Revolution” مضمونی مستقیما اجتماعی دارند
ولی انتقاد تلویحی و ضمنی او به وضعیت اجتماع در تمام ترانه های او حضور دارند.
شاید سیاسی ترین ترانه کوهن تا این زمان “Stories Of The Streets” باشد که اینگونه
آغاز می شود.
The stories of the street are mine | داستان خیابانها از آن من است |
The Spanish voices laugh | صدای خنده اسپانیایی ها می آید |
The cadillacs go creeping down | کادیلاک ها روی زمین |
Through the night and the poison gas | میان شب و گاز سمی می خزند |
I lean from my window sill | و من از آستانه پنجره |
In this old hotel I chose | هتل قدیمی که بر گزیده ام خم شده ام |
Yes, one hand on my suicide | آری،یک دستم به سوی خود کشی ام می رود |
And one hand on the rose | و دست دیگرم به سوی گل سرخ |
در
ادامه ترانه، جامعه ای رو به فرو پاشی تصویر می کند. جامعه ای رو به انحطاط و
نابودی با مردمی طمع کار و شهوتران که ریشه جامعه را می درند.
I know you’ve heard it’s over now | می دانم که شنیده اید همه چیز تمام شده |
And war must surely come, | و جنگ ناگزیر خواهد آمد |
The cities they are broke in half | شهر ها نیمه خرابند و |
And the middle men are gone. | مردان میانه حال همه گریخته اند |
But let me ask you one more time | ولی بگذارید یکبار دیگر از شما سوالی بپرسم |
O children of the dust | ای فرزندان غبار |
All these hunters who are shrieking now | آیا تمام این شکارچیان که فریاد میکشند |
Do they speak for us? | به دنبال مایند؟ |
And where do all these highways go | و این بزرگراهها به کجا میروند |
Now that we are free? | که آنجا آزاد و رها باشیم؟ |
Why are the armies marching still | برای چه ارتش هاهنوز سرود می خوانند |
That were coming home to me? | که به خانه به دنبال من می آیند؟ |
O lady with your legs so fine | آه.خانوم ساقهای شما بسیار ظریف است |
O stranger at your wheel | اوه!غریبه ای همراه شماست |
You are locked into your suffering | شما در رنج خود زندانی شده اید |
And your pleasures are the seal | و شادی،مهر و کلید آن است |
The age of lust is giving birth | زمان شهوترانی به باروری نشست |
And both the parents ask the nurse | و پدر و مادر از دو طرف شیشه |
On both sides of the glass | از پرستار سوال میکنند |
Now the infant with his cord | و نوزاد با بند نافش |
Is hauled in like a kite | مانند کایتی در آسمان می چرخد |
And one eye filled with blueprints | با یک چشم پر از سرمشق |
One eye filled with night | و یک چشم پر از شب |
۱ نظر