«علی رهبری» امروز یکی از نامدارترین موسیقیدان ایرانی در عرصهی موسیقی کلاسیک است. او یکی از معدود موسیقیدانهای ایرانی است که بدون حمایتهای دولتی در ۳۵ سال گذشته توانسته است، در صحنهها و بازارهای بزرگ موسیقی جهانی حضور مدام داشته باشد. علی رهبری با وجود همهی بیمهریهایی که در ایران به او شد، هنوز هم مایل به همکاری با ارکستر سمفونیک تهران است. در ادامه گفتوگویی را با این هنرمند میخوانیم که ضمن ارائهی مطالبی پیرامون ارکستر سمفونیک تهران و رهبریِ خودش هنگامی که به ایران بازگشت، از سولیستهای برجستهای که تاکنون با آنها همکاری داشته است، میگوید.
جناب رهبری قبل از اینکه از همکاریتان با سولیستهای برجستهی دنیا بگویید اشارهای داشته باشیم به مدت اقامت شما در تهران و رهبری ارکستر سمفونیک تهران بهوسیلهی شما در هنگامی که به کشور بازگشتید. قطعاً یکی از درخشانترین دوران هنری برای ارکستر سمفونیک تهران بوده است؛ آیا هنوز هم مایل به همکاری با این ارکستر هستید؟
کسانی که من را از بچگی میشناسند، میدانند که هیچوقت اهل چاپلوسی، رفیقبازی و پارتیبازی نبودهام و نیستم. دربارهی آمدن من به ایران حتی بعضیها متوجه نشدند که چرا من این کار را کردم! حتی متوجه نشدند که من همهی کارهای بینالمللیام را کنار گذاشتم و یکدفعه تصمیم گرفتم که همسر و بچههایم را بردارم و به ایران بیایم که ارکستر را درست کنم. اما وقتی به ایران آمدم متوجه شدم از نظر محیط هنری (نه حتی دولتی) آن آمادگی که باید وجود داشته باشد وجود ندارد؛ اولاً حقوق بچهها بسیار کم بود و همینطور شوراهایی که تصمیمگیریهای هنری را انجام میدادند، در وضعیت مطلوبی نبودند، با وجود این علاقهی من هرگز از بین نرفته است.
مسئلهای که من بسیار دیر متوجه شدم این بود که در این ۳۰ سال کسی در ایران به فکرم نبوده؛ یعنی زمانی که من ارکستر فیلارمونیک برلین را رهبری میکردم یا ارکسترهای بزرگ اروپایی را در مسابقات جهانی رهبری میکردم که جمعاً بیشتر از ۱۲۰ ارکستر بودهاند، یک نفر من را به ایران دعوت نکرد. فقط آقای «فریدون ناصری» که خودشان رهبر ارکستر بودند در ایران مرا دعوت کردند و وقتی نزد ایشان آمدم، آقای ناصری در اتاقش را باز کرد و گفت اینجا جای شماست، نه جای من!
من وقتی ایران را به مقصد اروپا ترک کردم ارکستر را در ایران رهبری میکردم و آقای ناصری در ارکسترم سازهای ضربی میزدند. در تمام این ۴۲سالی که من ایران را ترک کرده بودم و در اروپا مشغول کار بودم، همیشه علاقه داشتهام برای ایران کاری کنم، ولی افرادی مانند من که علاقه داشته باشند و بتوانند برای ارکستر در اینجا کاری کنند، زیاد نبودهاند.
وقتی هم که برای دومینبار ایران را ترک کردم، مثل اینکه کسی خیلی هم ناراحت نشد! احساس میکنم وجود من کاروکاسبی عدهای را در ایران کساد کرده بود! عشق من به ایران و ساماندادن به وضعیت ارکستر نهتنها کم نشده است، بلکه بیشتر هم شده است. امید من هم زیاد است که این ساماندهی را از صفر در مدت کوتاهی باز از سر بگیرم.
مجله هنر موسیقی
۱ نظر