چندی پیش نوازنده عزیز و توانای تار، علی قمصری، ویدئوهایی چهارگانه، تحت عنوان «گزیدهای از شیوه های تارنوازی از مکاتب مختلف، با رویکردی آموزشی، پژوهشی» در فضای مجازی منتشر کرد. لازم دانستم نکاتی را پیرامون این عمل ایشان ذکر کنم:
هر چند در ترمینولوژی موسیقی کلاسیک ایرانی، اصطلاحات: مکتب، شیوه، سبک و غیره به درستی و با روشی «دانشورزانه» به طوری که مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق اساتید این فن باشد تعریف نشده است اما به روایتی، وقتی سخن از «مکتب» به میان می آید، ذهن هنرمند به سمت یک مکان جغرافیایی که مولد شیوهای خاص، از هر گونه هنر مانند معماری، نقاشی، موسیقی و غیره است، معطوف میشود. هر مکتب ویژگیهای خاص خود را داراست که دلیل این ویژگیهای منحصر به فردِ مکاتب، تفاوت در شرایط جغرافیایی، شرایط اجتماعی-سیاسی متفاوت و تحولات گوناگون و متفاوت فرهنگی و هنری آن منطقه است.
هر مکتب می تواند بستر ساز تولد هنرمندانی بزرگ و منحصر به فرد باشد که هر کدام دارای لحن و بیان شخصی خود (البته با در نظر گرفتن و رعایت چارچوبهای آن مکتب باشند) که میتوان از آن تحت عنوان «شیوه» یاد کرد.
در شیوه نوازی اساتید بنام و صاحب سبک، رعایت نکاتی الزامی است:
• اول، در نظر گرفتن فواصل و تنظیم دقیق پرده های ساز مطابق فواصل ایشان که در غیر اینصورت کپی کردن اثر حتی با رعایت همه نکات دیگر، کاری بی ارزش و فاقد «رسالت معرفی شیوه» می باشد.
• دوم، اجرای دقیق تکنیک های اجرا شده در قطعه با در نظر داشتن چگونگی اجرای تکنیکها توسط استاد مربوطه. به عنوان مثال تکنیک کنده کاری برای هر شیوه و یا استاد، ظرایف مربوط به خود را داراست و اینگونه نیست که این تکنیک در همه شیوه ها به طور یکسان اجرا شود. در موارد دیگر برای نمونه، در مکتب تبریز و شیوه استاد بیگجه خوانی عمدتا ریزها سریعتر و بدون مضراب برجسته تر در شروع ریز اجرا می شود (یعنی تک ریز شنیده نمی شود.)
در واقع، با نگاهی دقیقتر هر تکنیک در هر شیوه، متر و دینامیک و لحن مخصوص به خود را داراست؛ بنابر این نمیتوان یک ریز با متر بسیار بالا را در قطعات استاد جلیل شهناز استفاده کرد، چراکه ایشان (و نوازندگان صاحب سبک دیگری همچون فرهنگ شریف) ریزهای مختص به خود را اجرا می کردند.
• سوم، درک و برداشت اجرا کننده باید به طور دقیق با درک و اجرای استاد مربوطه منطبق باشد یعنی کلیت یک قطعه که تحت عنوان «شیوه نوازی» اجرا می شود، نباید دارای لحن و بیان شخصی باشد، در واقع قطعه نباید «تحریف» شود، چه از لحاظ جزئیات ظریفی مانند فواصل و تکنیکهای اجرایی و چه از لحاظ موارد کلیتری همچون لحن و شیوهی بیان.
در تمامی قطعات اجرا شده ویژگیهای نوازندگی و «لحن» و «متر» شخصی نوازنده غالب بوده و کمتر ردپایی از شیوه های نامبرده شده دیده میشود. صرف نواختن ملُدی یک قطعه از یک استاد، تحت عنوان معرفی شیوه، برداشتی سطحی و ساده انگارانه است.
• چهارم، ظرائف یاد شده به همراه عوامل دیگری همچون نوع و جنس مضراب، نوع ساز و شیوه های خاص انگشت گذاری و مضراب زدن و غیره، جنس صدای (سونوریته) مخصوص به هر نوازنده را بوجود می آورد که فقدان این خصیصه نیز در نواخته های یاد شده کاملا محسوس است.
ba dorood naghdetan be ja bood bande videoha ro didam moteasefane gheir az sabk osad alizade ke ishon navazandegieshan moshtagh az an mibashad digar makateb ham ba lahne ostad alizade ejra mishod bevizhe ekhtelaf dar zamane ejra maktabe ostad vaziri va ostad bgjekhane besyar ba mashhood bood ba sepas.
نقد بسیار بجایی بود. به نظر من آقای قمصری با انتشار این آثار نشان داد که از چه برداشت سطحی در مورد شیوه نوازی این اساتید برخوردار است.
به نظر من آقای قمصری با شیوه تار نوازی خودشان سایر مکاتب را اجرا کرده اند آنهم فقط در حد اجرای ملودی. این نوع نوازندگی سایر مکاتب بیشتر برداشت شخصی ایشان میباشد.
یک نوازدنهدیگه کارهایی از مکاتب مختلف تار رو برای ارکستر تنظیم کرده و در اون سونوریتهاساتید رو به خوبی اجرا کرده. آلبوم هفت اقلیم تار و ارکستر. که به سبکهای اساتید، شهناز، لطفی، ظریف، شریف، علیزاده، وزیری و کیوان ساکت ساز زده و سونوریتی و ویژگیهای حسی و تکنیکی هر یک رو تا جایی که گوش من تشخیص میده به خوبی اجرا کرده. ولی آقای قمصری در انتقال بعضی سبکها مثل بیگچه خانی یا علیزاده خوب عمل نکردن.