بابک ثابتیان:
اینکه هدف استاد شجریان چه بوده از خلق این ساز، باید عرض کنم ایشان می خواستند سازی بوجود بیاورند که چهره ی ایرانی و صدایی نزدیک به کمانچه و قیچک داشته باشد تا در ارکسترهای ایرانی یک نوازنده ویلن بتواند آنرا براحتی بنوازد و برای همکاری با ارکستر موسیقی سنتی مجبور به یادگیری کمانچه نشود.
اما اینکه چرا من به سراغ این ساز رفتم: بزرگترین معضلی که ما در ایران با آن روبرو هستیم، اهمیت ندادن به هنر و فرهنگمان است! چیزی که مرا همیشه آزار میدهد… چطور؟:
ببینید یک زمانی در دوره ی قاجار، ویلن به ایران آمد و کمانچه کش ها آنرا به شیوه ی کمانچه نواختند، بعد به تدریج با ظهور وزیری و صبا، تکنیک صحیح نوازندگی تا حدودی جایگزین شد ولی در عین حال می بینیم که کمانچه بکلی فراموش شد و گویا تب غربزدگی هم به این مسئله دامن زد… خب، نوازندگانی پا به عرصه ی ظهور گذاشتند و سبکهای متنوعی را برای ویلن ایرانی بوجود آوردند…
بعد انقلاب شد و موسیقی تحریم شد و وقتی هم که از تحریم بصورت نصفه و نیمه بیرون آمد، خود هنرمندان موسیقی ایرانی این ساز را تحریم کردند و بکلی به حاشیه راندند… بماند که در همین دوره به کوشش برخی از اساتید، کمانچه را زنده کردند و امروز این ساز اصیل ما خوشبختانه دیگر مهجور نیست اما چرا باید یاحقی ها و تجویدی ها و بدیعی ها خانه نشین می شدند؟
تا امروز…
من به عنوان کسی که به ویلن ایرانی عشق می ورزم، تا جایی که قطعات و اتودهای غربی را برای تکمیل تکنیک نوازندگی ویلن ایرانی نواخته ام، وقتی دیدم چنین سازی بوجود آمده خیلی خوشحال شدم چون ما میتوانیم به کمک این ساز، هنر منحصر بفرد ویلن ایرانی را به دنیا معرفی کنیم، کاری که ما نکردیم تا بحال! یعنی باز برمی گردم به حرف اولم که ما ایرانیان متاسفانه قدر نشناس و به قول {آقای ب} نخبه کشیم…
این مهم ترین دلیلی است که تلاش می کنم این ساز را معرفی کنم.
این ساز را چه استاد شجریان و چه هر کس دیگری ابداع می کرد، برای من جالب می بود و برای نیل به هدفی که عرض کردم به سراغ آن می رفتم اما وقتی پای استاد شجریان به میان میاید این قضیه ابعاد وسیعتری به خود میگیرد.
استاد شجریان به حق یکی از نوابغ و دانایان موسیقی ما هستند و مطمئنا خیلی خوب نیاز موسیقی ما را درک کرده اند. ایشان که مثل بنده یک شاگرد کوچک تازه از راه رسیده نیستند که برای کسب شهرت یا درآمد دست به این کار زده باشند! ایشان یک موسیقیدان ایرانی با توانایی های منحصر بفرد و دانش و احاطه کامل بر ردیفهای ما و موسیقی نواحی ما هستند و در عین حال دریای عظیمی از تجربه با خود دارند. پس حرکت ایشان در جهت اعتلای هنر ایران زمین باید و باید و باید هزاران بار مورد تقدیر و تعظیم قرار بگیرد و با کمال احترام به مقام ایشان مورد نقد و انتقاد «سازنده» و نه مخرب و منکوب کننده واقع شود.
درمورد صدای این ساز سه نکته ی مهم را باید عرض کنم:
۱- مشکل این ساز این است که شبیه ویلن نواخته میشود والا باور کنید یا نکنید، صدایش از برخی لحاظ از کمانچه خیلی زیباتر است به عنوان مثال: سیم اول کمانچه خیلی صدای تیزی دارد ولی صدای سیم اول این ساز خیلی گوشنواز است.
۲- همانطور که در کامنت قبلی عرض کردم، هیچکدام از سازهای ایرانی غیر از سنتور هارمونیک های بالا را به گوش نمی رسانند اما ذائقه ما ایرانیان، قرنهاست که به این سازها خوگرفته. امروز اما صدای جدیدی را داریم می شنویم که اتفاقا از نظر آکوستیکی چندان هم ضعیف نیست، من حتی پوزیسیونهای بالا را با این ساز نواختم که بطور عجیبی یکنواخت و بدون کوچکترین افتی صدا میدهد.
۳- به نظر من این ساز باید اندکی از لحاظ ظاهر تغییراتی پیدا کند ولی درکل شکل خود را یافته است. شکل ظاهری این ساز به نظر من خیلی زیبا و چهره اش کاملا ایرانی است… صدادهی آن نیز میتواند با تغییراتی جزئی و انتخاب متریال مناسب بهتر و بهتر شود.
اما اینکه من و شما و دیگر دوستان آنرا بپسندیم یا نه، امری سلیقه ای است که در مورد هر ساز دیگری صدق می کند.
۱ نظر