کم و زیاد کردن شدت نواخت ها یا نوانس ها، استفاده از مضرابهای پوش و باز و به اصطلاح استاد وزیری “خاموش کردن طنین سیم با انگشت”، استفاده از مالش ها و لغزشها و به اصطلاح گلیساندوها روی ویولون و کمانچه، تلنگرهای غیر عادی روی پوست ضرب و یا دایره و بخصوص استخراج صداهای غیر عادی از سازهای بادی با تکنیک مخصوص، از عوامل مهمی است که در شیوه اجرا مشخص میشود و قاعده ثابتی ندارد که بتوان با مشق از روی آن در این کار مهارت یافت.
امری است غریزی و طبیعی و خدادادی که در بعضی از افراد هست، نظیر استاد مسلم نی در موسیقی ایران که گاه در همنوازی هایشان جوابی فرز و مناسب به نوازنده مقابل میدهند و طنین استخراجی از ساز را با انتخاب تاکیدی خاص در شدت و ضعف نواخت ها و تاکیدها و سکوتها، چنان می آمیزند که حیرت آور است.
از هنرمندان بزرگ گذشته، شادروان استاد ابوالحسن صبا را مثال میزنند که با ویولون، قطعات خود و دیگران را با لحن شوخ مینواخت و گاه کلامی فکاهی روی آنها میگذاشت.
از معاصرین، زنده یاد مجتبی میرزاده در این کار بی نظیر بود و در جای خود از او یاد میکنم.
گاه گاهی استفاده های فکاهی، هزل مابانه و حتی تا مرحله هجو، از صدای سازها انجام میشد که بستگی به مهارت مجری در اجرا داشت. نظیر تقلید بی نظیری که زنده یاد شاپور نیاکان با ویولون خود از صدای حیوانات میکرد و یا شادروان مجتبی میرزاده که در آن واحد، صدای جنگ و دعوای چند حیوان مختلف را روی سازش پیاده میکرد و شنونده از دیدن آن مهارت غرق حیرت میشد.
در اینجا، موسیقی در موقعیت طنز نیست، بیشتر هزل و فکاهه است. حتی اگر نوازنده آن، استادان بین المللی باشند که پنجاه، شصت سال نظیر این عمل را در صحنه های سراسر جهان اجرا کرده و از آن خسته نشده باشد؛ مثل صدای مرغ و جوجه که از کمانچه استاد هابیل علی اف فراوان در می آمد و در تالار اندیشه هم این را شنیده ایم.
بشنوید تقلید صدای حیوانات را با کمانچه هابیل علی اف
پس موسیقی در موقعیت طنز آمیز میتواند نقش داشته باشد، تداعی گری در رابطه با تصویر اولیه شنونده از موقعیت اصل قطعه، در رابطه با تصویرهای ذهنی او و یا تصویرهای عینی که بین او و دیگر شنونده ها مشترک هستند. گاه برخی اجراها بدون این که قصد در کار باشد در موقعیت طنز قرار میگیرند.
تصویری از همنوازی هابیل علی اف و همایون شجریان در تهران
برای اینکه هنگام تنظیم یا نواختن، حفظ فاصله با شکل شناخته شده از آن اثر به انتظار زیبا شناسانه شنونده از صدای سازها و یا شیوه و لحن اجرا، مورد توجه نبوده است. نمونه آن این قطعه است که البته اصل آن بخاطر کهنگی صفحه گرامافون قابل پخش نبود ولی در ذهن اکثر اهل موسیقی هست:
قطعه ای وطن اثر علینقی وزیری با تار ساکت، آواز جمشیدی و پیانوی خلعتبری
در اینجا باز سازی یک سرود مهینی قدیمی مورد نظر بوده است، اما به علت بی دقتی، حاصل کار، تداعی هایی در ذهن شنونده را دارد که میتواند در موقعیتی طنز آمیز تلقی شود. نوازنده تار دارد کار خود را انجام میدهد و موسیقی مورد علاقه خود را میشناسد، اما پدال گیری های نامناسب نوازنده پیانو، قطعه را از روح حماسی و جدیت عاری کرده و به آن لحنی شبیه صحنه های جنگ و گریز شخصیت های کارتون بخشیده است، به طرزی که روی حس و حال صدای تار نیز تاثیر خود را گذاشته است.
یکی از زیباترین نمونه های استفاده آگاهانه از ساز، ریتم و لحن اجرا، در القای حس طنز آمیز، تکه ای است از موسیقی فیلم “تحفه ها” اثر ابراهیم وحید زاده که در سال ۱۳۶۷ تهیه است. اینجا موسیقی، البته برای کمک به تصویر ساخته شده است ولی بدون آن نیز کار کرد طنز آمیز خود را دارد:
موسیقی صحنه تعقیب دخترک محصل و توجه حمید جبلی به او ( اجرای پلنگ صورتی با تنبک!)
نمونه دیگر، و به زعم من، عالی ترین نمونه تا امروز، در عرصه موسیقی طنز بیکلام، یکی از ساخته های زنده یاد مجتبی میرزاده است در این قطعه، ملودی اولیه باله دریاچه قو اثر چایکوفسکی، آرام آرام تغییر داده میشود تا به هیت یک رنگ قر کمر دربیاید! تغییراتی اساسی در اینجا، مربوط به ریتم و شیوه اجراست. آهنگسازی و تنظیم و نوازندگی ویولن آن، از زنده یاد میرزاده است که از درخشانترین استعدادهای تاریخ موسیقی معاصر ماست.
در اینجا بسیار مایلم یادی از آن هنرمند غریب و ناشناخته داشته باشم. بیش از چهل روز میگذرد که او را از دست داده ایم.
میرزاده در تمام عرصه های موسیقی ایرانی فعال و تاثیر گذار و خلاق بود. از نوازندگی ویولون سه تار و کمانچه، تنظیم ارکسترهای بزرگ، ترانه های پاپ، موسیقی کردی، موسیقی فیلم و حالا موسیقی طنز که مثل سایر آثار او از یاد نرفتنی و دلنشین است.
تاریخ ساخت این قطعه، تابستان ۱۳۵۶ و مربوط به برنامه تلویزیونی”کاف شو” است که به کارگردانی پرویز صیاد و بازیگری زنده یاد صادق بهرامی تهیه شد.
میرزاده در این قطعه، تمام عوامل را به کار میگیرد، فرمول های متعارف را میکشند و کاری ارائه میدهد که به نموی درخشان، از عهده بیان خود بر می آید. کاری مردم پسند و خاصه فهم، مردم از آن لذت میبرند و میخندند، بدون آنکه در بند فهم تعبیر و تفسیر آن باشند و خواص میبینند و به تلخی تامل میکنند که چرا چنین است. چرا پروژه های تجدد ما از اورتور یک اثر کلاسیک شروع میشود و بعد هم ختم میشود به رنگ قر کمر و عادت های جا افتاده تاریخی ما؟! میرزاده به زبان موسیقی میگوید و این کاری است که بعد از ۳۰ سال هنوز هم شنیدنی است.
بشنوید “موسیقی کاف شو” با ویولون مجتبی میرزاده
ضمن آرزوی آرامش برای روان پاک و بی گناه او، از همه شما متشکرم که ماندید و تحمل کردید.
ممنون.عالی بود.چون در این زمینه کم گفته شده
kheili bamaze bud mordam az khande
eyval dastetun dard nakone 😀
سلام
مقاله ی تحسین برانگیزی بود.به قول مولوی:
دیده ای خواهم که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
تحلیل این نکات طبع ظریف و باریک بین می خواهد.که شما این کار را انجام داده اید.
مقاله خوبی بود ولی میرعیلینقی درمورد اون آهنگ ای وطن هوای دوستاشو داشت و نخاست ناراحتشون کنه چون اونهام داشتن به همون اندازه پیانو کمدی و مثل آهنگای مهد کودک قطعه رو میزدن
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
ravan shad ostad mirzadeh gohari az daryae esh gh va beee badel tareen navazandeh va tanzim konandeh
az shahre ashghan , kermanshah
ashkan .dk
omidvaram behtar she….fadaton she….