ژورنال گفتگوی هارمونیک در روزهای گذشته همانطور که اعلام شده بود، در حال تغییراتی بود و در این فاصله اتفاقی ناگوار کام اهالی موسیقی را تلخ کرد؛ محمدرضا شجریان خواننده یگانه موسیقی ایرانی روی در نقاب خاک کشید. مقاله امروز به قلم فرزانه پورقناد درباره توانایی این خواننده نامدار در موسیقایی کردن شعر پارسی است.
محمدرضا شجریان خواننده سرشناس آواز ایران در زمانهای زیست که زبان فارسی در یکی از بحرانیترین موقعیتهای خود بود. قریب سی سال از حیات شجریان با رشد رسانههای فارسیزبان و ارتباط جمعی ایرانیان از سراسر جهان، ظهور اینترنت و مبادلات زبانی مجازی گذشت که نه تنها شعر فارسی را که زبان فارسی را از همه سو در گزند مخاطرات قرار داد. اما نقش تاریخی او چه بود؟ به زعم من، شجریان نقش پررنگی در حفظ زبان فارسی و نگاه دوباره به شعر کلاسیک فارسی داشته است و در این یادداشت میکوشم این موضوع را اندکی توضیح دهم.
از اقبال بلند ما بود یا دستیاری تاریخ که در دوره حیات محمدرضا شجریان کیفیت ضبط صدا به درجه مطلوب رسید و بیشترین ساعات آواز از او در دست ماند. بخش قابل توجهی از آنچه از شجریان بهجا ماند کوشش و دقت او را در نحوه ادای شعر و فهم او را از زبان شعرایی چون حافظ، مولانا، عطار و سعدی آینگی میکند.
پیش از شجریان نامهای بزرگ و ارجمندی چون سیدحسین طاهرزاده، ادیب خوانساری، جلال تاج اصفهانی، عبدالوهاب شهیدی، حسین قوامی، رضا قلی میرزا ظلی، ابوالحسن اقبال آذر، و غلامحسین بنان آواز ایرانی را به جایگاهی رسانده بودند که شجریان بتواند از هر استادی توشهای برگیرد و از هر خرمن خوشهای، اما آنچه شجریان در این میدان از خود به جا گذاشت، بیشترین شباهت را با میراث حافظ دارد. حافظ نیز گلچین فرمهای عالی از متقدمین خود بود و آن فرم را به عالیترین حالت خود رساند. دقت او بر شعر و بارها آزمودن تکهها و گوشههای ردیف بر بیتها را میتوان از اجراهای متعدد او یک غزل را در محافل خصوصی دید. او به مانند عشق دیرینش حافظ آوازش را بارها اصلاح میکرد و سپس در گزیدهترین و متکاملترین شکل ارائه میداد و پس از انقلاب فضایی که او را از ضبط فوری و اجباری در رادیو رها کرد و به او مجال تعمق و تمرین بیشتر داد به این بالیدن دامن زد.
نکته اما فقط در این نبود. میدانیم که در زمانه «گلها» توجه به شعر بالا رفت و رویکرد نوین موسس برنامه گلها به شعر و ادب فارسی در این نگاه موثر بود، شجریان فرزند «گلها» بود و این توجه به شعر را شجریان بسیار در آواز پیاده کرد. او نه تنها در انتخاب شعر به مایه آوازش دقتی بینظیر داشت بلکه در لحن، ادای کلمات، چگونگی مایهگردانی بر حسب بیت و مصراع و تأکید و تکیه کلمات از جنبه پیوند شعر و موسیقی اهتمامی تمام میورزید. سالها نشست و برخاست با شعرا و ادبای معاصر و پشتکار و کوشش مستمر او در افزایش سواد ادبی او را یکی از موفقترین خوانندگان در «بیان» شعر کرد. مشخصهای که بیش از هرچیز میخواهم بر آن انگشت نهم چرا که در آواز کمتر خواننده ای به چشم میخورد. شجریان شعر را به عنوان زینت و خالی نبودن عریضه در آواز نمیآورد، او همواره متوجه شعر بود و آنچنان به درست خواندن کلام همت میورزید که اگر مخاطبی شعری را نمیفهمید میتوانست با خواندن شجریان از روی نحوه ادای جملات و لحن و تأکید به مفهوم آن پی ببرد. در آوازهای شجریان کمترین تحریر بیجا و کمترین تحریر روی کلمات را میشنوید.
یکی از جالبتوجهترین شگردهای شجریان در آواز بازی او با نحوه ادای کلمات بود در بزنگاههای شعر که همه را در جهت «بیان» شعر به کار میبست. پیش از شجریان این تأمل بر نحوه ادای کلمات کلیدی در آواز استادانی چون حسین قوامی و غلامحسین بنان و حسینعلیخان نکیسا نیز دیده میشد و مثالهایی از این دست در کارنامه آواز شجریان نیز فراوان است و از معروفترین نمونههایش نحوه ادای کلمه «دزدیده» در بیت «بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم» است، همچنین در بیان واژه «دریا» در بیت: «ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا / که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل» و مثالهای فراوان دیگر.
دست مریزاد ـ عالی
ـ بهحق همین گونه بود که فرمودید
یک مقاله هم درباره نابود کردن شعر در آواز شجریان بنویسید خواستید ده نمونه آواز براتون میارم که معلوم نیست شعرش چی هست؟
البته در قسمت تصنیف بهتر عمل کرده
چرا نام ایرج وگلپایگانی را در شمار متقدمین ذکر نکردید ؟ قابل نبودند ؟!
شجریان در شروع کارش در گلها از این دو نفر متاثر بوده است و خودش هم در مصاحبه هایش این را گفته
دقیقا به دلیل پرهیز از حساسیتها.
پاینده باشید
شما در واقع آواز را هنر روایت شعر میدانید . پس تکلیف
عناصر موسیقایی آن چه میشود ؟
در این مقاله چنین ادعایی نشده است. این مقاله درباره «نقش شجریان در حفظ شعر فارسی» است و از نقطه نظر شعر به آوازهای شجریان نگریسته. با تشکر