فرزانه در جواب می گوید: پرویز محمود هم داشت همین کار را می کرد. ولی گذاشت رفت. هدایت می گوید: حق داشت. می خواستی تو این… چه کار بکند؟ مثل قوم و خویش تو [مقصود، فریدون فرزانه است] تو کافه مطرب بشود؟ ولی کار محمود و رفیقش گریگوریان که ویولون می کشید شبیه آن هایی که گفتم نیست. محمود موسیقی فولکلوریک را دفیگوره (Défiguré) می کرد. اول باید ترانه ها و نغمه ها و آهنگ ها و رقص های محلی و غیرمحلی را جمع کرد، بعد اگر کسی نبوغش را داشت و خواست چیزی بسازد از آن ها استفاده می کند. ما که نمی دانیم اصل «دست به دستمالم نزن» چه بوده، چطور ورسیون بل کانتو (Version Bel Canto) اثر محمود را قبول کنیم؟ … این کارها جدی است، راه دارد… کار باید اساس داشته باشد… اساس محکم علمی… نه، مسئله یکی دو تا نیست… همین است که هست… به درک!»
شاید گریگوریان هم همین را متوجه شد که گذاشت و رفت. نه او و نه محمود هیچکدام آنقدر ساده لوح نبودند که باور کنند در ایران هم راهی را که بلابارتوک و مانوئل دوفایا پیمودند، می شود پیمود. هیچ چیز از هیچ جهت فراهم نبود، حتی نگهداشتن یک ارکستر سمفونیک نیمدار که سالی سه چهار کنسرت می داد و اکثر نوازندگانش از ناچاری در کافه های شیک تهران خلوت سال های ۱۳۲۰، مطربی می کردند! با این حال، پرویز محمود، کنسرتوی ویولون خود را در همین تهران نوشت و همان ارکستر اجرایش کرد. تکنواز ویولون آن نیز کسی جز روبیک گریگوریان نبود.
مرحوم مرتضی حنانه، غلامحسین غریب گرگانی و فریدون ناصری، هنرجویان جوان آن روز، از دقت عالیِ گوش موسیقایی روبیک گریگوریان تعریف می کنند و او را می ستایند. متأسفانه هیچ نواری از نواخته های او انتشار وسیع نیافت ولی می توان گفته های این افراد را حجت شمرد.
گریگوریان به کار آهنگسازی خود از روی تم های ایرانی ادامه داد و چند آواز همراه پیانو، فانتزی اورینتال، کوارتت زهی، اسکرتزو برای پیانو و چند قطعه ارکسترال ساخت. شیوۀ مورد پسند او و محمود در آهنگسازی، مکتب موسیقیدان های روس با شاخص ریمسکی کورساکف بود. خواه ناخواه، ویژگی ارمنی در موسیقی او حاکمیت داشت و او ترانه های محلی ایران را نه تنها آرمونیزه می کرد، بلکه شاید بتوان گفت آن ها را «اَرمَنیزه» هم می کرد! بدین گونه، می بایست اوج کارهای او را در تنظیم و ارکستراسیون تم های ارمنی جستجو کرد.
۱ نظر